یکی از باسابقهترین جوایز کتاب ایران «مسابقه شاهنشاهی کتاب سال» بود که از سال ۱۳۳۲ تا ۱۳۵۶ توسط بنیاد پهلوی برگزار شد و با وقوع انقلاب از پا ایستاد!
بعد از انقلاب در سال ۱۳۶۱ جایزهای با نام «کتاب سال جمهوری اسلامی» توسط وزارت فرهنگ و ارشاد تأسیس و آغاز بکار کرد و در حال حاضر این جایزه با سابقهترین جوایز کتاب محور ایران است.
البته زمانی این جایزه در زمره گرانترین جوایز ایران هم بود و جایزهاش در دورههایی به ۵۰ سکه هم رسید.
در این سالها البته جوایز متعدد دولتی و شبه دولتی دیگری هم آمده و رفتهاند و یکی از آنها که آمد ولی هنوز نرفته است جایزه جلال است.
درباره علل راهاندازی این جایزه و چرایی تصویب آن در شورای عالی انقلاب فرهنگی در دوره دولت احمدینژاد چیزی نمیگویم و ای کاش روزی صورت جلسههای آن منتشر گردد.
جایزه جلال آلاحمد در بدو تاسیس به برندگان خود ۱۱۰ سکه بهار آزادی جایزه میداد و این در حالی بود که جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی در آن سال ۵۰ سکه بود.
و به این ترتیب جایزه جلال گرانترین جایزه ایران شد!
آن سالها البته نفت به بشکهای ۱۴۰ دلار رسیده بود و جیب دولت پر پول بود!
در دولت روحانی پیرامون جایزه جلال جلسات متعددی برگزار شد و در نهایت تصمیم گرفته شد این جایزه برگزار و البته مبلغ جایزه تعدیل پیدا کرده و همسنگ جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی گردد.
حالا بعد از هشت سال به یکباره در دولت جدید تصمیم گرفتهاند که مبلغ جایزه را به ۲۵۰ میلیون تومان افزایش دهند و جلال را به روزهای باشکوهش بازگردانند.
اما درباره چرایی همسنگ کردن این جایزه با جایزه کتاب سال در دولت پیشین نکاتی را عرض میکنم چرا که خود در این جلسات حضور داشتم و مباحثی که مطرح و بحث شد و نتیجهای که حاصل شد را قابل دفاع میدانم.
یک:
از دوره اول جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی، در این جایزه بخشی بنام ادبیات وجود داشته و طی همه این سالها آثار این حوزه رصد و بهترینها مورد تشویق قرار گرفته است. نمونهاش کتاب «چراغها را من خاموش میکنم» زویا پیرزاد و یا حتی کتابهایی در مستندنگاری و نقد ادبی که الان از شاخههای دیگه جایزه جلال آل احمد به شمار میاد.
در خیلی از دورهها هم هیچ کتابی برگزیده معرفی نشده که خوب دلایل متعددی دارد، درست مثل جایزه جلال که در خیلی از دورهها برگزیده ندارد.
پس راهاندازی یک جایزه دولتی دیگر که متولی برگزاری هردو وزارت فرهنگ و ارشاد است و هزینهکردهای فراوان اجرایی و مالی (دبیرخانه، داوری، اختتامیه و …) دیگری را بر بیت المال تحمیل میکند، چه توجیهی میتواند داشته باشد؟
دو:
ادبیات بخشی از کتاب به معنای کلی آن است، اگر امروز شما بخش داستان را جدا و تبدیل به جایزه جلال میکنید و فردا کسی بیاید بخش شعرش را جدا کند، که کردند و تبدیل به جایزه شعر فجر شد و دیگری هم بیاید بخش فیزیک را جدا و تبدیل به جایزه دیگر بکند، چه چیزی از جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران میماند؟
«شیر بی دم و سر و اشکم که دید» مصداق جایزه کتاب سال است، مخصوصا که جایزه فارابی و دهخدا و ولایت و حوزه و … یک به یک سر برآورده و هرکدام از جیب دولت دارند حاتم بخشی میکنند.
نفس تعدد جوائز و جوایز موضوعی مختلف زمانی خوب است که از یک جیب نباشد و سلیقهای جناحی عمل نشود و البته چه بهتر که در بسترهای مردمی آن شکل بگیرد.
سه:
تفکیک یک بخش آنهم با پرداخت جایزهای به مراتب بالاتر از قدیمیترین و مهمترین جایزه دولت تا آن سال، نوعی تبعیض بیقاعده و مخرب و تحقیر پژوهش در حوزههای دیگر علمی، علوم انسانی، هنری و … است.
شما درنظر بگیرید که مثلا در سال ۱۳۸۸ «گل نبشتههای باروی تخت جمشید متنهای Fort و Teh» نوشته استاد دکتر عبدالمجید ارفعی برگزیده جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران شده است و مبلغ جایزهاش ۵۰ سکه بوده و در همان سال کتاب «دا» سیده زهرا حسینی برگزیده جایزه جلال میشود و ۱۱۰ سکه به او تعلق میگیرد.
در این سال کتابهای «زمینشناسی ساختاری» دکتر حسین معماریان؛ «سلولهای بنیادی» دکتر حسین بهاروند؛ «حساب دیفرنسیال و انتگرال» دکتر سیاوش شهشهانی و کتاب «بیماریهای کلیه در کودکان» دکتر علی احمدزاده و … نیز در رشتههای زمینشناسی، ریاضی، علوم پزشکی برگزیده میگردند.
اینکه یک استاد تمام دانشگاه یا یک پژوهشگر درجه یک از پس سالها پژوهش و تحقیق و دود چراغ خوردن و …. کتابی را نوشته و به صدها و هزاران نفر از اهالی تحقیق و پژوهش و استادان و دانشجویان همین مملکت خدمت کرده و آبرو و اعتبار برای ایران در سطح دنیا خلق کرده است ارزشش کمتر از نگارش یک رمان است؟
چهار:
از آنجایی که جایزه جلال مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی بود از طرفی تعطیل کردن این جایزه فرایند طولانی و خاصی داشت و از طرف دیگر جناب آقای دکتر عباس صالحی معاونت فرهنگی وقت عادتش این نبود که فعالیتها و کارهای پیشین را تعطیل و یا تعدیل کند. بنیاد شعر و ادبیات داستانی هم که سالها پیشتر در دوره احمدینژاد در زیرمجموعه وزارت ارشاد تأسیس شده بود نیاز به فعالیتهایی برای استمرار حیاتش داشت، خوب چه چیزی متناسبتر از همین جایزه که در موضوع ادبیات است. لذا از هفتمین دوره این جایزه از خانه کتاب منفک و به بنیاد شعر و ادبیات داستانی واگذار شد.
پینوشت:
به عنوان کسی که چندین سال مدیر اجرایی جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی، داور و هیئت علمی این جایزه و جوایز دیگه بودم خیلی رک و پوست کنده میگویم که از نظر من تنها کارکرد جوایز دولتی و شبه دولتی همین مبلغ جایزه است.