چندی بعد عَلَم و من باهم به چالوس و بعد هم به چند شهر مازندران سفرکردیم. یادم میآید در راه جایی ایستادیم برای استراحت. قدم که میزدیم، عَلَم گفت که با شاه صحبت کرده و او پذیرفته است که سرمایه اولیه مورد نیاز را برای شروع کار در اختیار من بگذارد. این مقدمه تشکیل «بنگاه ترجمه و نشر کتاب» شد که در آغاز بیش از یک تن، یعنی خود من کارمندی نداشت.
…
من با واقعبینی تشخیص میدادم که بدون یک پشتیبانی مالی اولیه و پشتیبانی حضور علم در جایگاه رئیس هیأت مدیره، نمیتوانم مؤسسهای نوپا را به ثبات و استقلال برسانم. از همان ابتدا شرط کردم که کسی از دربار برای انتخاب کتب به بنگاه ترجمه و نشر توصیهای نکند و مثلا کتابی در شرح حال رضاشاه برای ما نفرستد. عَلَم پذیرفت و من گفتم برای عملی شدن این فکر بهتر است خود او رئیس هیأت مدیره بنگاه شود و بر کل امور نظارت داشته باشد … و تأکید کردم که در صفحه اول کتابهای بنگاه عباراتی مثل «در این عصر فرخنده که …» یا «به فرمان اعلیحضرت …» و یا هرگونه ستایش از پادشاه چاپ نخواهد شد. علم قبول کرد و راست این است که در تمام مدتی که رئیس هیأت مدیره بود اجازه نداد کسی در کار بنگاه کوچکترین دخالتی بکند. این رویه بعدها هم که شریف امامی رئیس هیأت مدیره شد، ادامه پیدا کرد.
[احسان یارشاطر در گفتگو با ماندانا زندیان. لسآنجلس: شرکت کتاب، ۱۳۹۵، صفحه ۱۱۸]
پینوشت:
اول:
مطابق سند در سال ۱۳۵۳ تعداد پرنسل این نشر در این سال با خود احسان یارشاطر تنها ۱۰ نفر بوده است. در مقایسه با ناشران دولتی و شبه دولتی کنونی جای تأمل ندارد؟
دوم:
بنگاه ترجمه و نشر کتاب در سال ۱۳۳۲ در تهران با هدف انتشار ترجمههای منقح ادبیات کلاسیک غرب تأسیس شد، اما بعدها و به تدریج انتشار آثار دیگری نیز در برنامه کارش قرار گرفت.
سوم:
بدون شک بنگاه ترجمه و نشر کتاب یکی از مؤثرترین و کارآمدترین ناشران دولتی در زمان خود بود.
چهارم:
در اواخر دهه ۳۰ که احسان یارشاطر برای تدریس به دانشگاه کلمبیای آمریکا رفت مدیریت آن بر عهده استادانی صاحبنام و در عین حال آشنا با نشر چون: بهرام فرهوشی، عبدالحسین زرینکوب، ایرج افشار و جعفر شعار بود.
پنج:
اگر فردی انتقادی (محتوایی و شکلی) تا چهارماه پس از انتشار کتابی به بنگاه نوشته و برای بنگاه ارسال مینمود، در صورت صحت ۲۵ جلد از همان کتاب یا معادل قیمت آن نقدا داده میشد.