رزومه‌سازی با نام افشار: کتابی که به‌مسلخ رفت


اگر اشتباه نکنم  اوایل سال ۱۳۹۵ بود که استاد سیدفرید قاسمی پیشنهاد انتشار کتاب ارزشمند «کتابشناسی موضوعی – تاریخی از چاپکرده‌ها و نوشته‌های ایرج افشار» در خانۀ کتاب را با من مطرح کرد.

با جان دل استقبال کردم. در سالهایی که در خانه کتاب بودم به‌هر بهانه‌ای سعی می‌کردم تا از این بزرگمرد یاد کنم و چه بهانه‌ای بهتر از چاپ کتابی که به‌معرفی کوشش‌های مکتوب این بزرگمرد می‌پرداخت.

دکتر میلاد عظیمی را دورادور می‌شناختم و ندیده یقین داشتم که تلاشش در شان استاد افشار خواهد بود. بنابراین بدون هیچ اما و اگر پذیرفتم و قراردادی منعقد گشت. قرار بود کتاب در سال ۱۳۹۵ منتشر شود، اما خب رویه غالبا همین است که طول می‌کشد تا پژوهشگر دل از کتاب بکند و آنرا برای چاپ تحویل دهد. کتاب زمانی رفت به‌چاپخانه که من در گیرودار رفتن از خانه کتاب بودم. خیلی خوشحال بودم که آخرین کتاب چاپ شده در دورۀ مدیریت مـن و در پـایـان سـال ۱۳۹۶ اثـری دربـاره استاد ایرج افشار است. در مقدمۀ کوتاهم بر این کتاب نوشتم که:‌

«مایۀ بسی خوشحالی است که در آخرین روزهای فعالیتم در خانۀ کتاب این شانس و اقبال را داشتم که چون سال‌های گذشته در آستانۀ سالگرد وفات ایشان کتابی دیگر به‌نام نامی‌اش در خانۀ کتاب چاپ و منتشر نمایم»

مقدمۀ کتاب «کتابشناسی موضوعی-تاریخی از چاپکرده‌ها و نوشته‌های ایرج افشار»

طی چهار سالی که در خانۀ کتاب بود کتاب‌های «فهرستنامۀ کتابشناسی‌های ایران»، «کتابواره»، «فرزانۀ ایران‌مدار» و در سلسلۀ مشاهیر کتابشناسی معاصر هم کتاب «ایرج افشار» را چاپ کرده بودیم. معتقد بودم که کار خانۀ کتاب چاپ و انتشار کتاب‌هایی در موضوع کتاب است و سرسلسله‌جنبان این موضوع نیز ایرج افشار است و این آثار که به‌همت نویسندگانی چون استاد سیدفرید قاسمی، پارکوهی هارطونیان، عباس مافی، ایران‌ناز کاشیان، احسان‌الله شکراللهی، غلامرضا امیرخانی و میلاد عظیمی نگارش و تدوین می‌یافت همه و همه در همین موضوع و فضا بودند.

۲۹ بهمن آخرین روز حضور من در خانۀ کتاب بود. خیلی دلم می‌خواست هرچه زودتر کتاب «کتابشناسی موضوعی-تاریخی از چاپکردها و نوشته‌های ایرج افشار» چاپ گشته و به سالروز درگذشت ایشان یعنی ۱۸ اسفند برسد. متن کتاب چاپ شده و دوخت هم خورده بود. جلد هم چاپ شده و فقط مانده بود صحافی، در دل خودم خوشحال بودم که بالاخره این کتاب به‌سالروز درگذشت استاد ایرج افشار می‌رسد.

به نظرم کار سترگ و ارزشمندی بود. دکتر عظیمی زحمت بسیاری برای بازنمایی تلاش‌های بی‌بدیل و کم‌نظیر استاد ایرج افشار انجام داده بود. طول و عرض کتاب و تلاش‌های دکتر عظیمی برای آنکه چیزی از دست نرود و جانماند و چینش هوشمندانه چاپکرده‌های ایرج افشار همه و همه به‌خوبی می‌توانست این تلاش‌ها را به‌رخ جهانیان بکشد. ۲۰۲۶صفحه در سه مجلد کار کمی نیست. و البته هرکس می‌خواهد بداند که ایرج افشار در زندگی‌ علمی خود چه‌کرده ناگزیر از مراجعه به‌این کتاب است.

و بدون شک با خواندن مقدمۀ کتاب می‌فهمد که دکتر عظیمی چه جانی فرسوده است.

در میانه اسفند حوالی عصر بود که آقای مجید مهدوی مدیر چاپخانۀ دفتر تبلیغات قم زنگ زد و با کلی عذرخواهی و این دست و آن دست کردن گفت که از خانۀ کتاب تماس گرفته‌اند که الا و لابد می‌بایست مقدمۀ من از کتاب کنده شود و بجای آن مقدمۀ سرپرست جدید خانه کتاب به کتاب اضافه گردد!

خنده‌ام گرفت و هیچ تعجب نکردم.

این میز لامصب و حسادت‌ها و بخل‌های آدمی مگر چیز جدیدی است؟

آقای سرپرست هنوز نیامده به‌دنبال رزومه‌سازی بود.

هیچ‌وقت یادم نمی‌رود که یک روزی به‌دفتر همین آقا در ساختمان وزارت ارشاد در بهارستان رفتم و یهو با تعجب دیدم که چند جلد از کتاب‌های منتشره خانه کتاب «کتابشناسی ماه» را به‌عنوان استند زیر مونیتورش گذاشته تا مانیتور بالا آمده تا خـدای نـکرده گردن مبـارک از چنـد درجه پائین و بالا شدن درد نگیرد.

خیلی عصبانی شدم و سریعا واکنش نشان دادم و گفتم خیرسرتان اینجا وزارت فرهنگ و معاونت فرهنگی است. اگر شماها برای کتاب ارزش و منزلت قائل نشوید دیگر از مردم عادی چی توقعی داریم.

حالا این آقا پشت میز مدیریت خانه کتاب نشسته و سکان مدیریت کتاب مملکت را دردست گرفته است. کتابی که در دورۀ من قراردادش منعقد شده و همۀ کارهای چاپش بجز صحافی جلد مانده، اینطور به‌مسلخ می‌برد که نام مدیر قبلی از کتاب بشوید و نام خودش را بر کتاب بزند بلکه برای خود حیثیتی دست و پا کند.

مهم برای من چاپ و انتشار کتاب بود و راستش من سنت نگارش مقدمه بر کتاب دیگران را تنها و تنها و تنها شکلی از مستندسازی فعالیت‌های خانۀ کتاب می‌دیدیم. اینکه آیندگان بعدها که این کتاب‌ها را ورق می‌زنند بدانند در هر دوره‌ای چه‌کسی و یا کسانی چه رویکردهایی داشتند.

به‌مهدوی گفتم ممنون که خبر دادی من رفته‌ام و شما هستی و چاره‌ای جز پذیرش دستور نداری، فقط لطف کن ده دوره با همان مقدمۀ من کنار بگذار و مابقی را سلاخی کن!

منکران پار اکنون مومنان حضرتند

قابـلیت زود پیـدا گردد از نـاقابـلی

میز والاتر ز شخصی بی‌خرد بر پشت میز

صندلی بهتر ز مردی بی‌هنر بر صندلی

ملک‌الشعرای بهار

دیدگاه‌ها غیرفعال است!