سالهاست که نسبت به برگزاری نمایشگاه کتاب تهران بهصورت فعلی و بالاخص در شکل فروشگاهیاش معترضم و تا کنون یادداشتها، مقالات، مصاحبهها و … گوناگونی در این خصوص از من منتشر شده است. اما اگر بخواهم به اهم آنها و تیتروار بپردازم، میتوان این شش دلیل را ذکر نمود:
دلیل اول: برگزاری نمایشگاه وظیفۀ اصناف است نه دولت!
بذارید تکلیف را در همین ابتدای صحبت روشن کنم که برگزاری نمایشگاه کتاب در بسیاری از کشورهای توسعه یافته و یا رو بهرشد و حتی کشورهای جهان سوم بر عهدۀ بخش خصوصی است. یعنی انجمنها، اتحادیهها و شرکتهای تعاونی کتاب خود را ملزم میدانند که در راستای امور صنفی خود بهبرگزاری نمایشگاه اقدام نمایند. در ایران بجز کتاب در بسیاری از رستهها چون خشکبار، فرش، مبل، صنعت ساختمان، موبایل و … این اصناف هستند که متولی برگزاری نمایشگاه هستند. در حالی که در کشور ما از همان سال ۱۳۶۶ که اولین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران برگزار گردید متولی و برگزارکننده دولت و وزرارت ارشاد بود و تا بهامروز نیز در برهمان پاشنه میچرخد.

دلیل دوم: دولت اهداف خود را دنبال میکنند نه صنف را
طبیعی است که متولی برگزاری نمایشگاه تعیین کننده اهداف آن است. یعنی وقتی صنف متولی برگزاری نمایشگاه باشد، میداند که باید ضمن پایبندی بهمقررات و اصول اساسی صنفی منافع همۀ بخشهای ذیل خود را تأمین و حفظ نماید و در قبال همۀ این بخشها پاسخگو است. این در حالی است که دولت برنامهها، اهداف و منافع خود را دنبال میکند و بههیچ روی توجهی به منافع صنفی و یا تضاد منافع اصناف ندارد یا کمتر این موضوع برایش اهمیت دارد. هدف دولت از برگزاری نمایشگاه یک قیام فرهنگی جهانی بود، آنچنان که صباح زنگنه رئیس اولین نمایشگاه بینالمللی کتاب هدف از برگزاری نمایشگاه کتاب را اینچنین مینویسد:
«تشکیل نمایشگاههای بینالمللی کتاب، از بهترین و سالمترین روشهایی است که میتواند زمینهساز آشنایی مردمان و ملل گوناگون با افکار و احوال یکدیگر بوده، بهتحقق آن قیام بزرگ فرهنگی در جهان مدد رساند؛ و برگزاری اولین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران نیز گامی است در جهت وصول بهاین هدف»
فهرست ناشران شرکت کننده در: اولین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران فرهنگ و تمدن اسلامی،مقدمه
این هدف تا بهامروز نیز همچنان استوار است و دولتها چه چپ و چه راست و چه میانهرو، نمایشگاه را ابزاری برای تبلیغ انقلاب و آرمانهای آن میدانند. نعم المطلوب! اما آیا بعد از سی و شش سال و با وجود تغییرات و تحولات کوچک و بزرگ اقتصادی و فرهنگی و … همچنان میبایست بر همین هدف استوار بود؟

دلیل سوم: تضاد منافع صنفی در نمایشگاه کتاب تهران
نمایشگاه کتاب تهران مصداق بارز تعارض منافع و تضییع حقوق صنفی است. با توجه به تصریح ماده (۲) قانون نظام صنفی، هرگونه فروش کالا باید با مجوز صنفی انجام شود و هرگونه برگزاری فروش فوقالعاده و نمایشگاههای عرضه مستقیم کالا بر اساس شیوهنامه ابلاغی خواهد بود و مجوز برگزاری نمایشگاههای عرضه مستقیم با گذراندن تشریفات مقرر در شیوهنامه مذکور، توسط «اتاقهای اصناف» باید صادر شود.
این در حالی است که مطابق قوانین صنفی ناشر تولید کننده است و توزیع و فروش کالای تولید شده توسط ناشر بر عهدۀ دیگر بخشهای این صنف یعنی موزعان و کتابفروشان است. و برگزاری چنین نمایشگاهی بدون اخذ مجوز و یا شاید بهتر بگویم با رانت و حمایت دولت بدون درنظر گرفتن حقوق حقۀ دیگر بخشهای صنف مصداق بارز تضییع حقوق دیگر اعضای صنف است. موزعان و کتابفروشان طی ۳۶۵ روز سال با پرداخت مالیات، بیمه، حقوق و دستمزد، اجارۀ مکان و … هزینۀ دیگر امکان فروش مستمر و دائمی کالاهای تولید شده ناشران را فراهم میکنند و حالا این ناشران هستند که با استفادۀ از حمایتها و رانتهای دولتی یک بازار دهروزۀ حمایتی با تبلیغات گسترده را بهدست میگیرند و بازار فروش کتابفروشان را یک ماه پیش و پس از نمایشگاه کساد کرده و دچار چالش میکنند.

دلیل چهارم: نگاه صرف فرهنگی ضربۀ به چرخۀ اقتصاد نشر
آیا برگزاری نمایشگاه کتاب را میبایست کماکان یک رویداد صرف فرهنگی بدانیم یا مانند بسیاری از کشورهای دنیا در وهلۀ نخست رویدادی اقتصادی؟ نشر پیش از آنکه یک مقولۀ فرهنگی باشد، در تمام دنیا یک مقولۀ اقتصادی و مبتنی بر درآمد و هزینۀ است. در دنیایی با اقتصاد آزاد اگر درآمدی وجود نداشته باشد هزینهکردی هم نخواهد بود. بنابراین هر ناشری پیش از آنکه یک مؤسسۀ فرهنگی باشد یک بنگاه اقتصادی است. در سایر حلقههای نشر هم وضعیت برهمین منوال است. یعنی توزیع کننده کتاب، کتابفروشی و یا نویسنده هم وضعیتشان بر همین منوال است.
ورود دولتها در این اقتصاد بههر شکل مخرب و زیانآور است. روزگاری را بهیاد آورید که یکی از شیرهای نفت در عرصۀ کتاب و نشر باز بود. یارانههای خرید کتاب، یارانۀ کاغذ و انواع و اقسام دیگرش در این بازار جاری و ساری بود. تعداد ناشران رو به فزونی نهاد، چرا که حمایتهای بیحساب و کتاب نفتی از نشر آنچنان زیاد بود که هرکسی حتی با کمترین سواد را هم تشویق به ناشر شدن مینمود.
اما حالا در دورۀ عسرت و کمبود حمایتها و از همه بدتر قیمت بالای کاغذ و هزینههای سرسامآور تولید کتاب تکلیف این همه ناشر دهانشان باز و چشمانشان به حمایت دولت است چه میشود؟!

دلیل پنجم: نمایشگاه کتاب تهران چوب لای چرخۀ اقتصاد نشر
چرخۀ اقتصاد نشر متشکل از نویسنده، ناشر، چاپخانه، موزع، کتابفروشی و در نهایت خریدار است. و هرکدام از اجزای این حلقه حذف گردد نه فقط آن حلقۀ حذف شده بلکه بهتمامی حلقههای دیگر صدمه وارد خواهد شد.
نمایشگاه بین المللی کتاب تهران از همان ابتدا با حذف دو حلقۀ توزیع (پخش کتاب) و کتابفروشیها حرکت چرخۀ اقتصاد نشر را مختل نمود. نمایشگاهی که در سال ۱۳۶۶ با ۱۸۲ ناشر داخلی برگزار شد، آهسته آهسته آنچنان متورم و نامتوازن شد که امروز در سی و ششمین سالگرد خود بیش از ۲ هزار ناشر داخلی را در خود جای داده است.
از سال ۶۶ به بعد هدفگذاری اصلی وزارت ارشاد هرچه باشکوه برگزار نمودن این نمایشگاه بوده و است و ازین رو حمایتهای کانالیزۀ ارشاد از بخش نشر، کار را به جایی رساند که امروزه ما بیش از ۲۵ هزار پروانۀ نشر صادر شده داریم. این در حالی است که تعداد کتابفروشیهای کشور در ابتدای انقلاب بیش از ۱۰۰۰ کتابفروشی بود و حالا بعد از گذشت ۳۶ سال بازهم همین تعداد کتابفروشی فعال داریم. نتیجه آنکه سیاستهای غلط دولتی و حمایتها و رانتهای بیحد و اندازه از طرفی موجب رشد نامتوازن حلقۀ نشر گردیده و از طرف دیگر حلقۀ توزیع و کتابفروشی را روزبهروز ضعیفتر و کوچکتر نموده است.

دلیل ششم: وظیفۀ دولتها سیاستگذاری و ایجاد زیرساخت است نه دخالت در حوزههای اقتصاد نشر
در حالی که در بسیاری از نمایشگاههای خارجی این بخش خصوصی هست که با فروش غرفه و عرصههای تبلیغی هزینههای برگزاری نمایشگاه کتاب را عهدهدار هست. اما در ایران این دولت است که با تخصیص یارانه و توزیع و پخش بیحد و حساب پول سعی کرده بهنمایشگاه رونق بدهد.
دولت تبدیل به یک نمایشگاهگردان شده است. نمایشگاه گردانی که در هر دوره برای ارائه بیلان کاری بهتر و گوی سبقت گرفتن از دولتهای پیشین به آب و آتش میزند تا آمار مراجعهکنندگان و فروش را بالا و بالاتر ببرد. و در این میان از هر نوع تلاش و هزینهکردی مضایقه نمیکند.
مطابق آمار اعلام شده در سامانه شفافسازی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هزینۀنمایشگاه سی و پنجم در سال ۱۴۰۳ دویست و بیست میلیارد اعلام شده است. که البته در این میان بسیاری از هزینههای پنهان نمایشگاه دیده و لحاظ نشده است و بدون شک این عدد صحیح و نهایی نیست اما با این حال سؤال اینجاست که پرداخت چنین مبلغی چقدر توجیه اقتصادی دارد؟
کل فروش نمایشگاه کتاب در سال ۱۴۰۳ در دو بخش حضوری و فیزیکی ۴۹۷ میلیارد تومان اعلام شده است. اگر هزینههای ناشران اعم از نیروی انسانی، حمل و نقل، اجاره غرفه، نهار، تبلیغات و … را لحاظ کرده و پولی که دولت برای برگزاری نمایشگاه هزینه کرده است را جمع کنیم میبینیم که در بهترین حالت نمایشگاه کتاب اگر ضرر نداشته سودی هم حاصل ننموده است. یعنی دولت ۲۲۰ میلیارد هزینه نموده که مبلغی حدود دو برابرش کتاب فروخته شود؟! کاملا مشخص است که این رویداد ده روزه نتیجۀ اقتصادی درخشانی نداشته است.
خب دولت با این پول چهکارها و برنامههایی میتواند انجام دهد؟
در حال حاضر چند کتابخانۀ نیمهکار و رها شده در سراسر کشور وجود دارد که منتظر حمایتهای وزارت ارشاد برای تکمیل و راهاندازی است.
صدها کتابخانه است که از فقدان تجهیزات و امکانات و ازهمه مهمتر از بهروز نبودن منابع رنج میبرند و آیا این پولها نمیتواند صرف بهروزرسانی کتابخانههایی شود که کیلومترها تا پایتخت فاصله داشته و آرزوی داشتن چندین و چند کتاب انتشار روز را میکشند؟
چرا دولت بهجای صرف صدها میلیارد تومان برای یک رویداد ده روزه آنهم تنها در پایتخت این پول و پولهای مانند این را برای توسعۀ ویترین دائمی کتاب در سراسر کشور هزینه نمیکند.
ای کاش وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی یاد میگرفت که سطح خود را از یک نمایشگاهگردان که به باور من در آن هم موفق نیست به حد و اندازههای یک سیاستگذار فرهنگی بالا بکشد.