در تاریخ ۲۷ فروردین سال ۱۴۰۳ «شیوهنامۀ پذیرش و عضویت کتابخانۀ ملی جمهوری اسلامی ایران» به تصویب شورای معاونین سازمان اسناد و کتابخانۀ ملی جمهوری اسلامی ایران رسیده است. ترکیب این شورا و اعضایی که باین شیوهنامه را به تصویب رساندند عبارتند از: علیرضا مختارپور (رئیس سازمان اسناد و کتابخانۀ ملی ج.ا ایران)؛ عصمت مؤمنی (معاون کتابخانۀ ملی)؛ محمد عباسی (معاون توسعه مدیریت و منابع)؛ فاطمه صدر (معاون پژوهش و منابع دیجیتال)؛ سیدهادی موسوی (معاون اسناد ملی)؛ سیدرضا محمودی (مدیر کل دفتر مرکزی حراست)؛ مسعود میرزایی (رئیس اندیشگاه فرهنگی)؛ عبدالله اسدی (مشاور رئیس سازمان و مدیر کل حوزۀ ریاست)
شاید بد نباشد که بگویم که در این جمع تنها خانم عصمت مؤمنی دارای مدرک دکتری کتابداری و اطلاعرسانی است و مدارک دانشگاهی و حتی سابقۀ کاری بقیه معاونین و اعضای این شورا هیچ ارتباطی با فعالیتهای سازمان اسناد و کتابخانۀ ملی ندارد.
حدود ۲ ماه بعد از انتشار این آئیننامه و با مراجعات جدید مردم برای عضویت و یا تمدید بود که آهسته آهسته معضلات و مشکلات آن نمایان و از ابتدای خرداد ماه امسال نقدهای متعددی بر این آئیننامه در فضای مجازی، مجلات، رادیو و تلوزیون نگاشته و عنوان شد.
پیش از این اشاره نمودم که اصلیترین نقد به کتابخانۀ ملی را باید به اساسنامۀ این کتابخانه که در سال ۱۳۶۹ش در مجلس شورای اسلامی تصویب شده است وارد دانست، چرا که در این اساسنامه ضمن تعریف کتابخانۀ ملی هیچ تعریف روشنی از ملی بودن این کتابخانه صورت نگرفته است.
«کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران که در این اساسنامه کتابخانه ملی نامیده میشود، مؤسسه است آموزشی (علمی)، تحقیقات و خدماتی زیر نظر مستقیم ریاست جمهوری که طبق مقررات این اساسانامه اداره خواهد شد و محل آن تهران است»
همانطور که میبینید در این اساسنامه هیچ اشارهای به ملی بودن این کتابخانه چه از منظر تعلق به ملت و یا از لحاظ ارائه خدمات به ملت نشده است.
البته از قید خدماتی بودن که در این تعریف بهصورت عام آمده بعلاوه اهدافی که در مادۀ ۳ اساسنامه آمده است میتوان اینگونه برداشت نمود که این کتابخانه ملزم به ارائه خدمات به همۀ مردم ایران با هر جنسیت، تفکر، دین، مذهب و آئین و البته سطح دانش و سواد است. اما با این حال بهتر آن بود که در این تعریف صفت ملی برای کتابخانه بهصراحت توصیف میگردید تا چنین ابهامی دستاویزی برای کوتاه نمودن دست مردم ایران از این کتابخانه نگردد.
به هر روی معضلات اصلی آئیننامۀ جدید به قرار زیر است:
۱- حذف عضویت معلولین
پیش از این در آئیننامه قبلی مطابق بند (۲-۲-۲) معلولین جسمی-حرکتی، نابینایان، کم بینایان و ناشنوایان میتوانستند به عضویت تخصصی در کتابخانۀ ملی دربیایند. در حالی که در آئین نامۀ جدید هیچ اشارهای به این قشر از جامعه نشده و بهطور کلی عضویت معلولین و صدور کارت برای آنها امکانپذیر نیست.
عدم پذیرش معلولین در کتابخانۀ ملی با واکنش بسیاری از جانب عموم جامعه و البته جوامع مرتبط با این اقشار مواجه شد و نقدهای متعددی بر این موضوع وارد آمد. خانم عصمت مؤمنی معاون کتابخانۀ ملی در پاسخ به این واکنش ها اینچنین گفت:
آمار استفاده معلولان از کتابخانه ملی ایران، حضور کم این افراد را نشان میدهد بنابراین تسهیل امکانات خدمات دهی به گروههای خاص به ویژه معلولان، به عنوان یک سیاست اصولی و بنیادی در کتابخانه ملی دنبال میشود.از طرفی شرایط فیزیکی و محیطی برای افراد آسیب دیده باید به گونهای باشد که امکان عبور و مرور داشته باشند و کتابخانه ملی خدمات خود را بر خط ارائه میکند.
در حالی که در همهجای دنیا با ایجاد تسهیلات و امکانات و ارائۀ درست خدمات تلاش میکنند تا این بخش از جامعه را از گوشۀ عزلت خارج کرده و به آغوش جامعه برگردانند. کتابخانۀ ملی به بهانۀ استفاده کم این اقشار و شرایط فیزیکی آنها تلاش میکند تا این عزیزان را بیش از گذشته از جامعه طرد و خانه نشین نماید!
اگر در سطح تهران کتابخانۀ اختصاصی برای این بخش از جامعه وجود داشت و یا حداقل کتابخانههای عمومی ما تجهیزات و امکانات لازم برای پذیرش آنها را داشتند، شکی نیست که نیازهای مطالعاتی بخش زیادی از جامعۀ معلولان ما از طریق مراجعه به این کتابخانهها برطرف میگردید. اما با همه این اوصاف حق استفادۀ از منابع کتابخانۀ ملی ایران که در بسیاری از مواقع منحصرا از طریق کتابخانۀ ملی مرتفع میگردد محفوظ بوده و این عزیزان باید بتوانند براحتی کارت عضویت این کتابخانه را داشته و از خدمات این کتابخانه بهرهمند گردند.
۲- حذف دانشجویان کارشناسی ارشد
پیش از این مطابق آئیننامه قبلی بند (۲-۳-۲۱) دانشجویان مقطع کارشناسی ارشد ناپیوسته امکان عضویت به صورت عمومی را در کتابخانۀ ملی داشتند. این در حالی است که در آئیننامه جدید این امکان حذف و تنها دانشجویان ارشدی میتوانند اقدام به عضویت در کتابخانۀ ملی نمایند که تصویبنامۀ پایاننامه ارشد خود را ارائه دهند.
اغلب کتابخانههای دانشگاهی ما دچار ضعف منابع هستند، بودجههای اندک، فضای نامناسب و کوچک، کمبود نیروی انسانی و … موجب گردید بخش قابل توجهی از کتابهای روز منتشره در ایران و یا منابع لاتین در این کتابخانهها در دسترس نباشد. این مشکل بزرگ و بغرنج را بگذارید در کنار کمبود سالن و میز مطالعه برای قرائت کتابهای درسی که همه و همه دست به دست هم داده و بخشی از دانشجویان را برای نیازهایی عادی و روزمره به سمت کتابخانۀ ملی سوق داده است.
وظیفۀ کتابخانۀ ملی مرتفع ساختن این نوع از نیازهای عادی نیست، اما این مشکل و چالش دلیل بر این نیست که ما بخش جوانان و علاقهمند به مطالعه و پژوهش را آیندۀ ایران را رقم خواهند زد، از دسترسی به امکانات و منابع کتابخانۀ ملی منع نمائیم. حتما در میان دانشجویان کارشناسی و کارشناسی ارشد بخشی بهدنبال پژوهش و کاوش در منابعی هستند که جز در کتابخانۀ ملی یافت نمیشود و محروم کردن آنها از این منابع موجب سرخوردگی و عقبماندگی این عزیزان خواهد شد.
ما با تعیین سطح دانشگاهی آنهم ارشد خود با دستان خود داریم جامعۀ دانشگاهی را متوقف نموده و به آنها اینگونه دیکته میکنیم که ورود شما به دنیای دانشگاه تفاوتی با دنیایی که پیش از این در مدرسه و دبیرستان داشتهاید ندارد.
۳- حذف پدیدآورندگان (نویسندگان، ویراستاران، روزنامهنگاران، پژوهشگران دایرةالمعارفها، مترجمان و …)
در آئین نامه سابق مطابق بند (۲-۲-۲-۴) پدیدآوردنگان کتاب علمی-تخصصی و همچنین مطابق بند (۲-۲-۲-۵) نویسندگان مقالات علمی با درجۀ ISI، علمی، پژوهشی و تروجی و ترویجی و نیز ارائه شده در کنفرانسهای بینالمللی این امکان را داشتن که به عضویت تخصصی کتابخانۀ ملی ایران در بیایند.
در حالی که در آئیننامۀ جدید هیچ اسمی از این قشر به میان نیامده است. از عجیبترین بخشهای این آئیننامۀ جدید همین بس که قشری که خود سهم فراوانی در تولید آثار چاپ شده در ایران دارند و از همت و قلم و تلاشهای شبانهروزی آنهاست که کتابها، مجلات، روزنامهها و … تولید میشود ود قفسهها و مخازن کتابخانۀ ملی جای میگیرد حالا باید با در بستۀ کتابخانۀ ملی مواجه شوند!
خب تا این جای کار آنچه مشخص است با این آئیننامۀ جدید تنها بخش محدود و معدودی از جامعه امکان استفاده و دسترسی به کتابخانۀ ملی را دارند.
علیرضا مختارپور ریاست سازمان اسناد و کتابخانۀ ملی در آخرین واکنش به نقدهایی که به این شیوهنامه وارد آمده است، طی مصاحبهای ضمن پذیرش برخی از نقدها قول میدهد که این شیوهنامه در جریان عمل و بهتدریج اصلاح شود!
شیوهنامه جدید کتابخانه ملی در جریان عمل و بتدریج اصلاح میشود
از پاسخ ایشان اینگونه بهنظر میرسد که شیوۀ مدیریتی ایشان بر مبنای آزمون و خطاست!
از قرار معلوم جامعۀ کتابداری ایران در کتابخانۀ ملی هیچ جایگاه مشورتی نداشته و ندارد که آن ۸ نفر رئیس و معاونین و اعضای شورای معاونین کتابخانۀ ملی با آنها مشورت کرده و از تجربیات و آگاهیهای اساتید این رشته بهره ببرند.
وزارت ارشاد، وزارت علوم، انجمنها و صنوف مرتبط با کتابخانۀ ملی و موضوع این آئیننامه همانند انجمن نویسندگان کتاب کودک، انجمن ویراستاران، انجمن تصویرگران، انجمن قلم، خانۀ کتاب، انجمن معلولین، انجمن نابینایان و … هیچ محلی از اعراب نداشته و هیچ نظرسنجی و یا تعاملی با آنها برای تصویب این آئین نامه صورت نگرفته است.
از همه بدتر اینکه به نظر میرسد بیش از یک قرنی از تأسیس کتابخانۀ ملی ایران میگذرد، هیچ تجربهای اندوخته و ثبت نشده و هیچ اندیشهای در این کتابخانه نهادیه نشده است.
از همه اینها بدتر گوئی هیچ استاندارد و الگویی توسط مجامع علمی و یا در کشورهای توسعه یافته وجود ندارد که حالا جمعی با این سابقه و دانش حداقلی بدون هیچ مشورتی با اهالی علم و دانش و دانشگاه و جامعه تصمیم به قلع و قمع بخش زیادی از جامعه گرفتهاند.
شاید بد نباشد نگاهی به تعریف کتابخانۀ ملی و جایگاه مردم در آن از منظر اساتید این رشته و کتابخانههای کشورهای همسایه و توسعه یافته دنیا بپردازیم.
استاد دکتر نورالله مرادی از پیشگامان دانش کتابداری که خود زمانی مشاور رئیس سازمان اسناد و کتابخانۀ ملی ایران بود طی مقالهای مبسوط با عنوان «کتابخانۀملی چیست و چه میکند؟» به بیان وظایف این کتابخانه پرداخته و در بخشی از این مقاله به خوبی به این مهم اشاره میکند که:
« بهطور کلی امکان دستیابی شهروندان کشور به مجموعههایی که کتابخانۀ ملی گردآوری میکند از وظایف مهم کتابخانۀ ملی است»
[کتاب ماه کلیات، شماره ۱۳۳، دی ۱۳۸۷، ص ۳۰]
ایفلا (فدراسیون بین المللی انجمنها و مؤسسات کتابداری) دارای بخش های مختلفی است که یکی از این بخش ها «بخش کتابخانههای ملی» است. در این بخش در تعریف کتابخانۀ ملی اینچنین آمده است:
«کتابخانههای ملی حافظ میراث فرهنگ ملی یک کشور هستند. این کتابخانهها تاریخ کشور را جمعآوری و در دسترس همۀ شهروندانش قرار میدهند و پنجرهای از آن کشور را به روی مردم سراسر جهان میگشایند»
همانطور که میبینید در تعریف ایفلا بر دسترس بودن کتابخانۀ ملی برای همۀ شهروندان تأکید شده است.
در غرب ایران و در کتابخانۀ ملی کشور ترکیه مطابق آئیننامۀ رسمی که به سال ۲۰۱۰م منتشر شده افراد ذیل امکان عضویت در این کتابخانه را دارند:
۱- دانشگاهیان؛ ۲. کارمندان دولتی و بازنشستگان؛ ۳- وکلا و یا افرادی که در کانون وکلا ثبتنام کردهاند؛ ۴-خبرنگاران (چاپی و تصویری)؛ ۵- دانشجویان و یا فارغتحصیلان دانشگاهی، ۶- معلولان بدون درنظر گرفتن سطح تحصیلات؛ ۷- محققان خارجی
البته هر پژوهشگری که قصد استفادۀ طولانیمدت از کتابخانۀ ملی ترکیه را داشته و در این دستهها قرار نمیگیرد میتواند طی درخواستی یک کارت ورودی شش ماهه دریافت نماید.
در غرب ایران و در هندوستان آنهم با جمعیت میلیاریاش عضویت در کتابخانۀ ملی بسیار راحت است، در این کتابخانه:
تمام افراد بالای ۱۸ سال می توانند از سالن های مطالعه استفاده کنند. متقاض تنها باید فرم عضویت سالانه که رایگان است را پر نماید. خواننده ای که بخواهد یک یا دو روز از کتابخانه استفاده کند، ممکن است کارت عضویت روزانه را در اتاق مطالعه درخواست کند. هیچ عضویت رسمی برای استفاده کودکان از کتابخانه کودکان لازم نیست.
در جنوب ایران و در کتابخانۀ ملی قطر هم وضع بر همین منوال است همۀ افراد جامعه بهسهولت حق استفاده از کتابخانه را دارند و تنها کافی است که فرم الکترونیک عضویت کتابخانه را در وب سایت کتابخانه پر نمایند.
در کتابخانۀ بریتانیا هم عضویت به آسانی ممکن است و شما با ارائه یک آیدی کارت به سادگی می توانید به عضویت سهساله این کتابخانه درآمده و از همۀ امکانات کتابخانه در بخشهای مختلف آن بهرهمند گردید. وضعیتی مشابه آنچه در کتابخانۀ کنگرۀ آمریکا که حکم کتابخانۀ ملی و مادر کتابخانههای آمریکا دارد میبینیم. شما حتی اگر توریست هم باشید میتوانید با پاسپورت خود اقدام به عضویت و استفاده از منابع این کتابخانه بنماید.
مواردی که مثال زده و نشان دادم چه در همسایگی ما و چه در کشورهای توسعه یافته غربی حتما نقضهایی دارد و حتما در کشورهای شیوۀ عضویت متفاوت و حتی محدود است، اما صحبت بر سر این مهم است که امروز مطابق استانداردهای جهانی تشویق به حضور مردم در کتابخانۀ ملی به شکلها و بهانههای مختلف و یا حداقل تسهیل بر استفاده از این کتابخانه امری رایج و البته کاربردی در حفظ هویت ملی و توسعۀ کتاب و کتابخوانی بهشمار میرود.
مطابق
همین موضوع بدین معناست که کتابخانۀ ملی خانۀ تک تک آحاد ملت است، محلی برای بازیابی هویت ملی و تشویق مردم به یکپارچگی و نزدیکی هرچه بیشتر بهم است.
اگر از این منظر نگاه کنیم صفت ملی را امری ذاتی میدانیم و کتابخانۀ ملی را کتابخانهای میدانیم که همهجوره ملی است هم وظایفش و هم خدماتش
مختارپور در آخرین مصاحبهاش در خصوص آئیننامۀ جدید خود را آمادۀ پذیرش نقد میداند اما این پیش فرض را عنوان میکند که میان کتابخانۀ ملی و عمومی باید تفاوت قائل شد.
شخص پیشنهاد دهنده و یا معترض و منتقد خودش را از این تصور یا در واقع از این نظریه که کتابخانه ملی هم مانند کتابخانه عمومی یک قرائتخانه است رها کند چون تا از این نظریه جدا نشود قضیه حل نمی شود.
اینجا این سؤال پییش میآید که چرا جنس مراجعهکنندۀ به کتابخانۀ ملی باید از جنس کتابخانههای عمومی باشد و یا از طرف دیگر چرا نگاه مراجعهکنندۀ به کتابخانۀ ملی نگاه به یک کتابخانۀ عمومی است؟
همۀ ما میدانیم که کتابخانۀ ملی ایران از نظر موقعیت مکانی بههیچ روی در محل مناسب و در دسترسی قرار نگرفته است. و اگر تعداد مراجعهکنندگان عمومی به این کتابخانۀ برای استفادۀ از سالنهای کتابخانۀ ملی در حد و اندازههای یک کتابخانه عمومی است این مسأله بدون شک ناشی از کمبود کتابخانه های عمومی و امکانات این قبیل کتابخانهها در تهران است.
جناب آقای مختارپور مگر نه این است که حضرتعالی طی هفت سال (خرداد سال ۱۳۹۳ تا آذر سال ۱۴۰۰) دبیر کل نهاد کتابخانههای عمومی کشور بودید؟
بدون شک بخشی از وضعیت فعلی کتابخانۀ ملی ایران نشأت گرفته از عملکرد جنابعالی و البته دیگر دبیران نهاد کتابخانههای عمومی کشور در این چند دهه است.