به نظر من وقف تنها یک سنت دینی نیست.
بلکه یک سرمایه اجتماعی بزرگ است.
اعتماد بر شرف و انسانیت و دینمداری یک جامعه است.
اینکه انسانهایی پیدا میشوند که تمام و یا بخشی از زندگیشان را با طیب خاطر صرف امور مشخصی میکنند که عمدتا هم این امور دغدغهها، خلأها، کمبودها و مشکلاتی در سطح جامعه است مگر چقدر اتفاق افتاده و میافتد؟!
حالا در نظر داشته باشید که در حوزه مهجور فرهنگ تعداد این افراد چقدر خواهد بود؟
ما چند نفر مانند دکتر محمود افشار، محمدعلی جمالزاده و یا همین حاج حسین ملک داریم که زندگیشان را وقف فرهنگ کردند و رفتند؟
در چنین اوضاعی که فرهنگ کمیتش لنگ است و اولویت آخر دولتمردان است، آنچه میتواند کور سوی امیدی برای علاقهمندان به فرهنگ باشد همین کارهای شخصی و خصوصی است که یکی از آنها وقف است.
حالا شما این سرمایه اجتماعی و این اعتماد عمومی به وقف را با ندانم کاری خود نابود کنی، سست کنی، خدشه کار کنی!
واقعا دیگر میشود امید داشت که شخصی مانند حاج حسین ملک پیدا بشود که سرمایهاش را بدهد دست همین آستان قدس که هزاران هزار میلیارد سرمایه (اعتماد) مردم در دستش هست!
وقتی که میبیند به شروط وقفنامه صاحب نامی چون حاج حسین ملک عمل نمیشود، چطور اعتماد میکند که چیزی را وقف بر این آستان و یا هرجای دیگر بکند؟!
در شروط وقفنامه کتابخانه ملک به صراحت آمده است که خانه مذکور ممحض باید برای کتابخانه باشد!
و تصریح نموده که در هیچ عصری قابل تغییر و تبدیل باحسن و غیرهما و مورد هیچگونه استفاده بغیر عنوان مزبور از قبیل اجاره و غیرها نخواهد بود!
حالا چگونه است که با شرطی به این صراحت و محکمی مدیران این کتابخانه و متولیان این موقوفه اجازه دادهاند به خود که ساختمان این کتابخانه را تبدیل به رستوران، کافه و دیزیسرا بنمایند؟!
وضعیت موقوفات مرحوم حاج حسین ملک آنقدر خراب شده است که مدیران کتابخانه برای کسب درآمد به چنین ابتذالی دست زدهاند؟!
پینوشت:
یک:
چرا وقفنامه حاج حسین ملک بر روی وب سایت کتابخانه ملک نیست؟
دو:
میتوانم دهها و بلکه صدها مورد موقوفه نشان بدهم که با کمال تاسف امروز هیچ اثری از آنها نیست و به دست عدهای سودجو آهسته آهسته غصب و تغییر کاربری و شکل دادهاند.
یکی از آنها را مستندا امروز و فردا طی یادداشتی معرفی خواهم نمود تا ببینید وقتی از استحاله و ابتذال فرهنگی حرف میزنیم یعنی چه؟