سی سالگی کتابخانه تاریخ اسلام و ایران


رشد و استمرار حیات نهادهای فرهنگی در ایران در گرو بسیاری از پدیده‌های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و … است که متأسفانه همین موضوع باعث گردیده تا متوسط عمر نهادهایی ازین جنس بسیار پائین باشد. بنابراین وقتی یک نهاد فرهنگی اعم از کتابفروشی، نشر، کتابخانه، مجله و … عمرش بالغ بر ده، بیست و یا سی سال می‌گردد به نوبۀ خود یک پدیده محسوب می‌گردد و بدون شک بزرگداشتش و همچنین تحلیل چرایی این رشد و استمرار موضوع مهمی است که می‌تواند کمک قابل توجهی به ایجاد و فعالیت‌هایی از این قبیل نماید.
کتابخانۀ تاریخ اسلام و ایران که توسط استاد رسول جعفریان در سال ۱۳۷۴ در شهر قم تأسیس می‌گردد، یکی از مهمترین کتابخانه‌های تخصصی در ایران و جهان به‌شمار می‌رود که از حیث تعداد منابع، نوع سرویس‌دهی و دسترسی حامی بسیاری از دانشجویان، پژوهشگران و اساتید دانشگاه‌ها ایران و دیگر کشورها به‌شمار می‌رود. سی‌امین سال تولد این کتابخانه و مجلسی در این موضوع که به‌همت بنیاد قم پژوهی و مجمع کتابخانه‌های تخصصی استان (مکتا) برگزار می‌گردد و همچنین انتشار کتاب «سی‌سال: مجموعه مقالات سی‌امین سال تأسیس کتابخانۀ تخصصی تاریخ اسلام و ایران در مهرماه ۱۳۷۴» بهانه‌ای است که با نگارش این یادداشت ادای دینی هرچند ناچیز نسبت به‌ این کتابخانۀ گران‌سنگ که همواره یاری‌رسان من در پژوهش‌هایم بوده بنمایم.

اول: قدردانی

نمی‌دانم این بیت شعر معروف متعلق به‌چه کسی است:

انَّ آثارُنا تَدُلُّ عَلَینَا

فَانظرُوا بَعدَنا الی الآثار

اما همین بیت ناظر بر این است که بعد از درگذشت ماست که مردم به‌آثاری که از ما برجای مانده است نگاه کرده و بر اساس آن ما را قضاوت می‌کنند. حالا این آثار می‌تواند کتاب و شعر و سخن باشد و یا اینکه بِقاعی که برجای مانده است، و این شعر که ملاحسین واعظ کاشفی در اخلاق محسنی آورده است که:‌

کسری نماند و قصه ایوان او بماند

نعمان برفت و ذکر خورنق هنوز هست

مؤید آن است که قصۀ آثار ما اعم از آثار مکتوب و یا ابنیه و ساختمان قرار است که سالیان سال بماند و روایت گردد. البته نه‌اینکه همیشه اینگونه است که بعد از رفتن‌مان آثار و فعالیت‌های ما دیده و مورد توجه و قضاوت قرار می‌گیرد. اما نمی‌دانم چرا و چگونه غالبا تفکر جامعه بر این اصل استوار شده است که قدردان زحمات و تلاش‌های انسان‌ها و بزرگانی همعصر نباشد! و چه‌بسا برعکس بتازد و عیب بگیرد و به قول جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی

تازنده‌ایم بر من و تو گفتگو کنند

از بعد ما حدیث من و تو نکو کنند

جمالزاده در کتاب «خلقیات ما ایرانیان» تجاهل و تغافل را از جملۀ عادات ناپسند ما ایرانیان برشمرده است. و چقدر بد است که ما داشته‌هایمان را نبینیم و چقدر بدتر که خودمان را به‌ندیدن بزنیم. ما باید قدر داشته‌های ارزشمند خود اعم از داشته‌های مادی و معنوی را بدانیم و قدردان زحمات و تلاش‌های بزرگانی باشیم که در این عصر برای اعتلای فرهنگ این مملکت تلاش می‌کنند باشیم.

امروز که در دست توام مرحمتی کن

فردا که شوم خاک چه‌ سود اشک ندامت

در اینجا می‌بایست از تک تک نویسندگانی که با نگارش مقالات، یادداشت‌ها و اشعاری مرتبط با فعالیت‌های کتابخانۀ تاریخ و یا مقالاتی به‌این مناسبت ادای دینی به جناب استاد رسول جعفریان و کتابخانۀ معظم تاریخ نموده‌اند تشکر و قدردانی نمایم و همچنین از بنیاد قم‌پژوهی و مجمع کتابخانه‌های تخصصی استان (مکتا) برای برگزاری چنین جلسه‌ای در پاسداشت سی‌سالگی کتابخانۀ تاریخ متشکرم که همواره طلیعه‌دار قدردانی و قدرشناسی از بزرگان معاصر شهر قم بوده، هستند و خواهند بود.

دوم: سی‌سال استقامت

شاید در جمله و کلام راحت بتوانیم بگویم که یک کتابخانه‌ای سی‌ساله شده است و بقول معروف مردم تنها روغن کنجد صاف و زلال را در شیشه می‌بینند و در حالی که نمی‌دانند که بر سر دانه‌های کنجد چه‌ آمده است:

یَری الناسُ دُهناً في قواریر صافیا

وَلَم یدر ما یجری علی رأس سِمسِم

سی سال عمر این کتابخانه چگونه گذشته‌است؟
چطور ساخته شد؟ چطور امکانات آن فراهم آمده و تجهیز شد؟ کتاب‌ها با چه سختی‌هایی جلد جلد خریداری و به‌این کتابخانه اضافه شد؟ چگونه فهرست‌نویسی شد؟ چطور دیجتال شد؟ چطور و چندبار جابجا ش؟ و در یک کلام چطور به سی‌سالگی رسیده است؟
به‌قول سعدی، «نهالی به‌سی سال گردد درخت»، اما این نهال چگونه درخت شده است، چه بادها، چه طوفان‌ها، چه خشک‌سالی‌ها و … را از سر گذرانده تا امروزه تبدیل به درختی تنومند گشته است را ما نمی‌دانیم و نمی‌بینیم!
ما دربارۀ کتابخانه‌ای که بخشی از یک وزارتخانه، سازمان، اداره، دانشگاه و … بوده است صحبت نمی‌کنیم. کتابخانه‌ای که بودجه‌ای ثابت و مشخص دارد، که هرسال بر این بودجه افزوده می‌شود و یا اگر نمی‌شود بودجه‌اش کم نمی‌گردد. سازمان و نفرات دارد و به‌اصطلاح ارگانیزه است و معاونت‌ها و بخش‌های مختلفی در آن تعریف شده و نیروهای آن دارای حقوق، بیمه و مزایای نه خوب اما حداقلی هستند و یا اینکه مکان ثابت و مشخصی دارد که حداقل استانداردها در تأسیس آن رعایت شده است و مخازن و سالن‌های برخوردار و مشخصی دارد صحبت نمی‌کنیم.
خیر! ما دربارۀ کتابخانه‌ای صحبت می‌کنیم که قائم به دو فرد بوده است. یک تفکری که آنرا ایجاد کرده و دوم تفکری که آنرا حمایت کرده است. استمرار فعالیت سی‌سالۀ کتابخانۀ تاریخ اسلام و ایران نتیجۀ اختلاط و امتزاج این دو تفکر بوده است.
این کتابخانه از ابتدا تا به‌امروز با مجموعه‌ای از مشکلات دست و پنجه نرم می‌کرده است که در مخیلۀ بسیاری از ما حتی نمی‌گنجد و تنها بخشی از آنها در خاطرات و یادداشت‌های استاد رسول جعفریان بازتاب پیدا کرده است. مثلا در ذیل تاریخ دوشنبه ۲۵/۱/۱۳۸۲ می‌خوانیم:‌

«… فعلا محل کتابخانه را موریانه زده و به‌رغم سم‌پاشی‌هایی که شده، هنوز نتوانسته‌ایم جلوی آن‌را بگیریم»

سی‌سال«یادداشت‌هایی دربارۀ کتابخانۀ تخصصی تایرخ اسلام و ایران»، رسول جعفریان، قم: نشر ادبیات، وزیری (گالینگور)، ۱۴۰۴، ص ۱۶

فضای فیزیکی یکی از بزرگترین معضلات غالب کتابخانه‌هاست و چه کسی باور می‌کند که کتابخانۀ‌ تاریخ پنج بار طی این سی‌سال نقل مکان کرده است و هنوز هم ثبات پیدا نکرده و به‌زودی نیز می‌بایست منتظر جابجایی دیگری باشد. همین جابجایی‌های مکرر کتابخانه خود به‌تنهایی یکی از بزرگترین معضلات امر کتابخانه‌‌داری است و چقدر جمع کردن، جابجایی و مجدد چیدن چندبارۀ ده‌ها هزار جلد مجله و کتاب در قفسه‌ها سخت است.

سوم: سی‌سال تأثیر بر فرهنگ

ما متاسفانه هیچ سنجۀ درستی برای بررسی میزان تأثیر کتابخانه‌ها بر جامعه اعم از جامعۀ عمومی و یا جامعۀ پژوهشی نداریم. یعنی شما در نظر بگیرید یک کتابخانه از ابتدای تأسیس چه مجموعه فعالیت‌ها و خدماتی ارائه می‌دهد و چه تعداد عضو گرفته و امکاناتی را در اختیار اعضایش می‌گذارد. چه‌بسیار افرادی که سالها به این کتابخانه‌ها رفت و آمد می‌کنند و کتاب مطالعه کرده و پژوهش انجام می‌دهند. اما در هیچ کجا اسمی از این کتابخانه و تأثیراتش بر آن افراد نمی‌آید. در بهترین حالت اگر کتابخانه دارای منابع کهنی مانند نسخ خطی و یا اسناد باشد که پژوهشگران از آنها استفاده کرده باشند، تنها می‌توان به نام این کتابخانه در ذیل محل نسخه برخورد. اما اینکه مثلا ما چیزی شبیه پایگاه Web Of Science یا همان (WOS) وب آو ساینس یا گوگل اسکالر داشته باشیم که در آن تمام ارتباطات استنادی مقالات و اسناد با یکدیگر مشخص گردد و بتوانیم ضریب نفوذ و تاثیر فلان کتاب و یا مقاله را بسنجیم، برای کتابخانه‌ها وجود ندارد و ما متاسفانه نمی‌توانیم از میزان و ضریب تأثیر کتابخانه‌ها آگاه شویم. جای تأسف دارد که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی که متولی کتابخانه‌های بسیاری منجمله کتابخانه‌های عمومی کشور است و همچنین کتابخانۀ ملی ایران به‌عنوان کتابخانۀ مادر که وظیفۀ استانداردسازی فعالیت‌های کتابخانه‌ها در ایران را عهده‌دار است نتوانسته‌اند سنجه‌ای درست از میزان و نحوۀ عملکرد کتابخانه‌های کشور را فراهم نمایند و تا به‌امروز ما هیچ پیمایشی در بررسی کیفیت عملکرد کتابخانه‌های کشور نداریم.
اگر از وظایف سازمانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و یا کتابخانۀ ملی و یا دیگر نهادهای مرتبط با کتابخانه‌ها عبور کنیم، با کمال تأسف خود کتابخانه‌ها نیز از این مهم غافل بوده و تا به‌امروز من هیچ گزارشی از میزان تأثیرگذاری کتابخانه‌ها بر پژوهشگران و یا پژوهش‌ها و جامعۀ فرهنگی داخل و خارج ایران ندیده‌ام. به‌نظر بنده این یک ضعف بزرگی است که حتی خود کتابخانه‌ها هم تمهیداتی برای این مهم نمی‌اندیشند و از تدوین و ارائه گزارش‌های ساده‌ای مانند تعداد اعضاء، تعداد دفعات مراجعه، انواع سرویس‌هایی که ارائه کرده‌اند و یا تصاویر دیجیتال نسخه‌های خطی، کتاب‌ها و روزنامه‌هایی که تقاضا و ارائه شده سرباز می‌زنند و این قبیل گزارش‌ها را جدی و مؤثر نمی‌دانند.
کتابخانۀ تاریخ اسلام و ایران بدون شک یکی از تأثیرگذارترین کتابخانه‌های ایران طی سه دهۀ گذشته بوده است. بنده خود از دهۀ هشتاد که به‌عنوان یک مراجعه کننده به این کتابخانه رفت و آمد داشتم، از نزدیک شاهد فعالیت‌های ارزشمند این کتابخانه و حضور پرشمار مراجعه‌کنندگان در آن بوده‌ام. مراجعه‌کنندگانی که غالبا پژوهشگران و یا اساتید ساکن قم بودند. اما کم نبودند پژوهشگرانی که از شهرهای دور و نزدیک به‌این کتابخانه آمده و از خوان گستردۀ آن بهره‌مند می‌شدند.
کتابخانۀ تاریخ بعداز راه‌اندازی وب سایت خود و بعدتر با راه‌اندازی بخش دیجیتالش هرچه بیشتر و بهتر دسترس‌پذیر گشت و بسیاری از دانشجویان، اساتید و پژوهشگران می‌توانستند در هرجای ایران و جهان از منابع پرشمار این کتابخانه بهره‌مند گردند.
هرچند چنانچه عرض کردم ما سنجه‌ای درست برای بررسی و تحلیل میزان اثرگذاری کتابخانه تاریخ در میان جوامع علمی و جامعۀ پژوهشی نداریم. اما حقیر به‌عنوان عضو کوچکی از جامعۀ پژوهشی و به‌حسب شناختی که از فضای کتاب و کتابخوانی کشور و جهان زبان فارسی و ایران‌شناسی دارم بدون هیچ تردیدی عرض می‌کنم که این کتابخانه در ردۀ ۵ کتابخانۀ تأثیرگذار در ایران به‌شمار می‌رود. و بسیاری از پژوهش‌های جدی در حوزۀ تاریخ اسلام و ایران به‌مدد استفادۀ از این کتابخانه به‌سرانجام رسیده و منتشر شده‌ است. و ای کاش حداقل ما پژوهشگران از باب قدردانی هم که شده در مقالات و کتاب‌های خود به کتابخانه‌های مورد استفادۀ خود اشاره نمائیم که بنده خود زین پس این‌ کار را خواهم کرد.

چهارم: مستندنگاری سی‌سالگی

اساسا روزنگاری و نوشتن خاطرات و از همه مهمتر مستندنگاری در کتابخانه‌ها و آرشیوهای ما معنایی نداشته و ندارد!؟ از میان صدها کتابخانه‌ای که طی قرن‌ها در سرزمین ایران ایجاد و متأسفانه از بین رفته است، آگاهی ما گاه تنها به‌یک نام خلاصه می‌شود و هیچ چیز بیشتری از این کتابخانه‌ها در دسترس نیست و نمی‌دانیم.
مثلا یکی از معروف‌ترین، بزرگترین و مهمترین کتابخانه‌های ایران در قرن پنجم و ششم هجری قمری کتابخانۀ سلطنتی غزنویان در غزنه است. سلطان محمود غزنوی (۳۶۰-۴۲۱ق) بعد از جنگ‌ها و کشورگشایی‌های که انجام داد، غزنه را به‌عنوان پایتخت غزنویان برگزید و شعرا و نویسندگان فراوانی از سرزمین‌های اطراف به‌سوی غزنه روی آورند. سلطان محمود سعی داشت شعرا، ادبا، دانشمندان و حتی کتابخانه‌های موجود اکناف سرزمین‌های اسلامی را در غزنه گردآورد. لذا این کتابخانه که البته بعد از سلطان محمود فراز و نشیب‌های فراوانی داشته یکی از کتابخانه‌های بزرگ و مهم در قرن پنجم و ششم به‌شمار می‌رود. در باب عظمت این کتابخانه همین بس در تتمه صوان الحکمه دربارۀ برخی از مصنفات ابن‌سینا اشاره شده که نسخه‌های آن آثار در کتابخانه سلطان مسعود بن محمود (۴۲۱-۴۳۲ق) در غزنه بوده تا اینکه به سال ۵۴۶ توسط سلطان حسین غوری و نیز ترکان غزنه در هجومشان به خراسان طعمه آتش شدند.
شاعر معروف مسعود سعد سلمان بعد از زندانی‌های طولانی، با صلاح‌دید ثقة الملک و به‌دستور سلطان مسعود سوم و برای جبران بی‌عدالتی بر منصب کتابداری کتابخانه سلطنتی گماشته می‌شود. مسعود سعد سلمان تقریبا در سال ۵۰۱ق و در حالی که ۶۳ سال سن دارد بر این سمت گماشته شده و تا پایان عمر (۵۱۵ق) عهده‌دار این مسئولیت می‌شود. ازین تاریخ به‌بعد است که به‌دلیل ذوق و اشتیاق مسعود سلمان ما شاهد روزنگاری‌هایی اندک در خصوص این کتابخانه هستیم، مثلاً آنجا که با شادمانی خبر از انتصابش بر این سمت را می‌دهد:

دارالکتب امروز به بنده‌ست مفوض

زین عز و شرف گشت مرا رتبت والا

پس زود چو آراسته گنجی کنمش من

گر تازه مثالی شود از مجلس اعلا

یا در جایی که در مدح مسعود این شعر را آغاز می‌کند که:‌

مسعود پادشاه جهان کامگار باد

بنیاد دین و دولت ازو پایدار باد

و به‌آنجا می‌رساند که موضوع انتصابش به کتابداری کتابخانه سلطنتی را اینگونه روایت می‌کند:

احوال او به‌کام دل دوستدار شد

کایام تو به کام دل دوستدار باد

او را به‌خازنی کتب کردی اختیار

که‌ت رای خسروانه قوی اختیار باد

یا در جایی که دربارۀ چگونگی ادارۀ این کتابخانه و دسته‌بندی موضوعی کتابهای این کتابخانه این اشعار را سروده است:‌

بیاراید کنون دارالکتب را

به‌توفیق خدای فرد و جبار

زهر دارالکتب کاندر جهان است

چنان سازد که بیش آید به‌مقدار

مراد من از اشارۀ به این اشعار و اطلاعاتی که از آن مستفاد می‌شود این است که اساسا رسم مستندسازی و نگارش خاطرات در میان کتابداران آنچنان که باید مرسوم نبوده است و با وجود آنکه کتابدارها خود نگاهبان خاطرات و نگاشته‌ها و مستندات برجای مانده از تاریخند اما مع الاسف خود در نگارش مستندات فعالیت‌های خود عموما کوتاهی کرده و می‌کنند.
بد نیست مثال امروزی‌تری بزنم، چندی پیش به مهری بر پشت کتابی با عنوان «دورۀ‌ تاریخ عمومی و ایران» نوشتۀ جواد محمدزادۀ صهبا برخورد کردم با این سجع« کتابخانه دبیرستان ملی حیات – قم – شهریور ۱۳۱۵» بر صفحۀ اول آن ثبت شده بود. مدرسۀ‌ حیات توسط احمد اوحدی که اصالتا اهل گیلان اما در قم ساکن بود تأسیس می‌گردد از قرار معلوم این مدرس بعدها نامش به‌سنائی تغییر می‌کند. و در زمانی هم مرحوم آیت‌الله سیدعلی‌اکبر برقعی عهده‌دار مسئولیت این مدرسه بوده‌اند. حالا شما در نظر داشته باشید که همین کتابخانه که اطلاعاتش در هیچ جا نیامده است چقدر برای تاریخ فرهنگ این شهر و کشور مهم است. کتابخانه‌ای که می‌توان آنرا یکی از اولین کتابخانه‌های مدرسه‌ای در شهر قم برشمرد و اگر در آن روزگار فکری به‌حال ثبت و ضبط اطلاعاتی دربارۀ این کتابخانه می‌شد اطلاعات ما از آن تنها منحصر به همین یک مهر نبود.
نگارش گزارش‌هایی ماهانه و حتی فصلی در خصوص فعالیت‌های کتابخانه‌ها از همان دورۀ قاجار که کتابخانه‌های جدیدی مانند دارالفنون، سپهسالار، کتابخانۀ ملی معارف و … شکل می‌گیرد مرسوم می‌شود و ما الان برخی از گزارش‌های ماهیانۀ کتابخانۀ مدرسۀ دارالفنون در دورۀ قاجار که حیدرقلی شاملو مدیر کتابخانۀ مدرسۀ دارالفنون و بعدتر کتابخانۀ ملی معارف را داریم و همچنین گزارش‌های ماهیانۀ کتابخانۀ ملی معارف در دورۀ پهلوی نیز در دسترس است. و ما امروز این گزارش‌ها را که به‌صورت منظم در مجلۀ «تعلیم و تربیت» -که از سال ۱۳۰۴ انتشارش آغاز می‌گردد و به‌نوعی ارگان وزات معارف به‌شمار می‌رفت- شاهد هستیم.

اساسا توجه به عددها و پررنگ کردن آن و ایجاد بهانه برای پرداختن به گذشته و برنامه‌ریزی برای آینده از جمله اتفاقات مهمی است که طی یکصد سال گذشته در کشور ما مرسوم بوده اما باید بیش ازین بدان اهمیت داد. مثلاً بزرگداشت هشتاد سالگی کتابخانۀ ملی ایران (که البته عمر کتابخانۀ ملی بیشتر ازین عدد است)، سی‌سالگی مؤسسۀ میراث مکتوب و چهل‌سالگی مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی همگی از جمله اتفاقاتی است که طی چند ساله گذشته در ایران به‌وقوع پیوسته است و چقدر خوب است که تقریبا همۀ این بزرگداشت‌ها محصولات چاپی و ماندگاری هم داشته‌اند.
در موضوع مستندنگاری کتابخانه‌ها هم تاریخ‌نگاری‌هایی برای کتابخانه‌های معروف ایران همچون کتابخانۀ آستان قدس رضوی و یا کتابخانۀ مجلس و ملی ایران انجام شده است و یا آثاری همچون «تاریخ شفاهی کتابخانۀ مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران» که به‌همت سید هانی مظفری‌نیا و آرش امجدی و البته با پشتیانی استاد رسول جعفریان توسط همین کتابخانه منتشر گردیده و همچنین کار خوب و ارزشمندی که اخیراً با عنوان «کتابخانه‌ها و گنجینه‌های اهدایی به کتابخانۀ مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی» به همت خانم فرشتۀ مجیدی چاپ و منتشر شده است. اما بسیاری از کتابخانه‌های قدیمی و ماندگار ما آنچنان که باید مستندسازی و معرفی نشده است. در اینجا بد نیست اشاره نمایم که خوشبختانه طی سالهای گذشته به‌همت دوست عزیز و مدیر فرهیختۀ کتابخانۀ آیت‌الله بروجردی مجموعۀ تاریخ شفاهی کتابخانه‌های قم آغاز گشته و تا به‌امروز ده‌ها ساعت فیلم و صوت با حضور مدیران، فهرست‌نگاران و پیش‌کسوتان کتابخانه‌های مختلف قم ضبط و انتشار یافته است و امیدواریم که به‌زودی در قالب کتاب نیز انتشار یابد.

خوشبختانه استاد رسول جعفریان از آنجایی که پژوهشگری توانمند و تاریخ‌نگار هستند، به‌موضوع مستندنگاری کتابخانۀ تاریخ اسلام و ایران و حتی دیگر کتابخانه‌هایی که تصدی آنرا عهده‌دار بوده و هستند توجه داشته‌اند و بخشی از یادداشت‌ها و عکس‌های ایشان در خصوص این کتابخانه و دیگر کتابخانه‌ها هم در فضای مجازی و هم به‌صورت مکتوب منتشر شده است.
کتاب «سی‌سال» که به‌کوشش شخص ایشان و با همکاری شماری از پژوهشگران و اساتید گردآوری شده است و با همت نشر خود ادبیات منتشر گردیده است، برگ زرینی در تاریخ کتابخانه‌های ایران به‌شمار می‌رود. و جدای اطلاعات ارزشمندی که از کتابخانۀ تاریخ اسلام و ایران به‌ما می‌دهد مجموعه‌ای ارزشمند از تاریخ کتابخانه‌ها، کتابفروشی‌ها و ناشران قم است. اطلاعاتی که پیش ازین یا در جایی به‌آنها اشاره نشده بود و یا کمتر بدان پرداخته شده بود. انتشار کتاب‌هایی ازین دست امکانی است برای استمرار مستندنگاری کتابخانه‌ها و انگیزه‌ای برای تکمیل پژوهش‌های پیشین.

پایان سخن:

در پایان می‌بایست تشکر کنم از جناب آقای حجةالاسلام والمسلمین سیدجواد شهرستانی که یک تنه عهده‌دار حمایت بخش بزرگی از توسعۀ فرهنگی در شهر قم و ایران را عهده‌دار هستند. از استاد ارجمندم جناب آقای حجةالاسلام والمسلمین دکتر رسول جعفریان که با جانفشانی و فعالیت‌های شبانه‌روزی خودشون حق بزرگی بر گردن اهالی فرهنگ و دانش دارند و همچنین از همۀ‌ همکاران خوب این کتابخانه دوست عزیزم جناب آقای اباذری، سرکار خانم کوشکی، آقای حاج‌باقریان و … که با عشق و علاقه‌ای که به کتاب و فرهنگ داشته و دارند طی این سالها یاری‌رسان پژوهشگران و اهل قلم بوده‌اند کمال تشکر و قدردانی را بنمایم.

دیدگاه‌ها غیرفعال است!