آرزویی از پس هفتاد سال

تصویر محمد رمضانی

محمد رمضانی را خیلی از ماها یا نمی‌شناسیم یا آنگونه که باید نمی‌شناسیم. 

سید فرید قاسمی در معرفی او چنین می‌نویسد: 

محمد رمضانی (۱۲۸۳-۱۳۴۶) در ۶۳ سال عمر مفید خود، صاحب قرائتخانه، کتابفروش، ناشر، چاپخانه‌دار، مصحح و احیاگر متون کهن، کتابشناس، مجله‌دار، نایب رئیس و رئیس اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران و دارنده غنی‌ترین مجموعه کتابخانه خصوصی در روزگار خود بود. وی را که «حاجی خاور» می‌نامیدند، «عاشق‌ترین مرد ایران»، «عاشق کتاب»، «پدر کتاب ایران»، «مرد خودساخته»، «کم حرف پرکار»، «ناشر کتاب‌های ارزان قیمت»، «شجاع و نترس»، «پیشاهنگ»، «مرجع محققان» و «مشوق مؤلفان توصیف کرده‌اند»

مشاهیر کتابشناسی معاصر ایران: محمد رمضانی، سیدفرید قاسمی، تهران، خانه کتاب، ۱۳۹۳، ص. ۴۳

محمد رمضانی، حدود ۷۰ سال پیش  اول فرودین  ۱۳۳۱شمسی بر صفحه اول «مجله شرق»  آرزوهای خود در این سال را چنین توصیف می‌کند:  

«اگر در سال ۱۳۳۱ گرفتاریهائی پیش نیاید! آرزو دارم خدمات زیر را انجام دهم: اول: مجموعه کتاب را که حاوی فهرست کتب چاپ شده فارسی است ماهی یک جزوه منتشر سازم؛

دوم: مجله ادبی شرق را ماهیانه به ارباب علم و ادب تقدیم دارم؛ 

سوم: دوره کتب ابتدائی را تکمیل و اگر بشود یک دوره کتب صحیح برای اصلاح طرز تدریس چاپ کنم؛

چهارم: با کمک انجمنی از علما و ادبا بعضی از کتب اساسی صفحه آخر را تهیه و به چاپ برسانم؛

پنجم: هر ماه لااقل یک جلد کتاب نفیس به دوستداران کتاب تقدیم دارم؛

ششم: پانزده هزار جلد کتابی که برای کتابخانه عمومی گرد آورده‌ام جلد کرده و فیش و صورت آنرا منظم نموده بمعرض استفاده بگذارم»

مجله شرق، دوره دوم، سال بیست و هفتم، اول فروردین ۱۳۳۱، روی جلد

 تفصیل پنج آرزوی اولش بماند، اما درخصوص آرزوی ششم اینگونه باید گفت که رمضانی در آن سال موفق نمی‌شود این پانزده‌هزار جلد را فهرست کند، و کتابهایش بیشتر و بیشتر می‌شود، البته با سختی و مشقتی که خود آنرا اینگونه توصیف می‌کند: 

چقدر در این راه به خود رنجم دادم! 

چقدر در این مدت زحمت کشیدم! 

یادم می‌آید که یک دست لباس خوب نپوشیدم، 

یک وعده غذای کامل نخوردم. 

پیاده به کارهایم می‌رسیدم تا از پولی که پس‌انداز می‌کنم، یک جلد کتاب هم که شده بتوانم بخرم. 

بسا روزها شده بود که با جیب پر به بازار می‌رفتم تا برای بچه‌هایم لباس یا چیزهای دیگر بخرم، وقتی که به خانه بر می‌گشتم. فکر می‌کنید چی تو دستم بود …؟»

او دلش می‌خواست که کتابخانه عمومی در قم راه‌اندازی کند، باگذشت یک دهه همچنان به‌آرزویش نرسیده و کتاب‌ها فهرست نشده‌، نظم پیدا نکرده و در معرض استفاده قرار نگرفته است.

او که در اواخر عمر كتابهایش را به قم انتقال داده و در خانه‌اى اجاره‌اى به‌طور موقت نگهدارى می‌کرد به‌تشویق عده‌ای تصمیم می‌گیرد که همه کتاب‌ها را به‌کتابخانه مسجد اعظم قم که زیر نظر آیت‌الله بروجردی تأسیس و در سال ۱۳۳۹ افتتاح شده بود اهدا نماید.

این گنجینه سالیان سال در مخزن این کتابخانه به‌امانت بود و کم و بیش نیز مورد استفاده و مراجعه قرار می‌گرفت اما هیچ‌گاه فهرستی مدونی از آن تدارک دیده نشده و آرزوی دیرین محمد رمضانی همچنان برآورده نشده بود.

تصویری از مخزن قدیمی کتابخانه مسجد اعظم

از اوایل دهه ۸۰  پروژه بانک اطلاعات و کتابخانه دیجیتال کتب چاپ سنگی را بی‌هیچ پشتوانه و حمایتی آغاز کردم. به‌سراغ کتابخانه‌ها می‌رفتم و فهرست‌نویسی و دیجیتال سازی کتاب‌های چاپ سنگی‌شان را بدون دریافت هیچ هزینه‌ای پیشنهاد می‌دادم. در آن سالها کتابخانه‌های متعددی در تهران، قم، اصفهان، شیراز و … را به‌همین طریق فهرست نویسی و دیجیتال سازی کردم. 

در سال ۱۳۸۹ به‌سراغ کتابخانه مسجد اعظم و گنجینه محمد رمضانی رفتم و بر همین منوال پروژه فهرست‌نویسی و دیجیتال‌سازی منابع چاپ سنگی و سربی نادر این کتابخانه (اهدایی محمد رمضانی) را با یک تیم چهاره نفر و با هزینه شخصی خود آغاز نمودم. پروژه‌ای که سه‌سال تمام از هفت صبح تا ۹ شب به‌صورت مستمر تا سال ۱۳۹۲ به‌طول انجامید. و طی این سه‌سال حدود ۲۰ هزار جلد کتاب را کند و کاو، فهرست‌نویسی و دیجیتال‌سازی شد.

اینها تقریبا نیمی از گنجینه موجود مرحوم محمد رمضانی در این کتابخانه بود.

تصویری از اتاق کار من در کتابخانه مسجد اعظم قم (۱۳۹۱)

آرزوی دیرین محمد رمضانی برای انتشار فهرستی از کتابهایش تصمیم من نیز بود، و تصمیم گرفتم که فهرست کتاب‌های چاپ سنگی این گنجینه را منتشر نمایم. 

 این فهرست در پایان سال ۱۳۹۲ یکبار صفحه‌آرایی شد، اما مطلوب نبود. خاصه آنکه مسأله و دغدغه اصلی من استخراج ۹ نمایه متفاوت بود که کلید ورود به‌این فهرست به‌شمار می‌رفت.  

سال ۱۳۹۳ وقتی که به‌خانه کتاب رفتم، این کار و دیگر کارهای پژوهشی‌ام همه بر زمین ماند و تبدیل به‌افسوس شد. 

بعد از بیرون آمدن از خانه کتاب، بار دیگه این فهرست را به‌دست صفحه‌آرای دیگری دادم، مع الاسف بعد از حدود یک سال و اندی و با صرف هزینه زیاد، کاری بدون نمایه‌های فنی به‌من تحویل داده شد که باز مورد پسند من نبود.

صفحه‌آرایی کتابهای مرجع آنهم از نوع فهرست و آنهم با این حجم زیاد بسیار سخت، پیچیده و زمان‌بر است. 

حال من شد حال آن آدم‌هایی که دلزده می‌شوند و رها می‌کنند،

رها کردم! 

تصویری از حقیر و میز کارم در کتابخانه مسجد اعظم قم (۱۳۹۱)

 سال گذشته  پسرم صدرا که در زمان نگارش این فهرست سه سال بیشتر نداشت و چندباری هم با من به همین کتابخانه آمده بود، حالا در سن ۱۵ سالگی به‌یاری من آمد و یک تابستان کامل را برای صفحه‌آرایی و تابستان دیگرش را برای نمایه‌گیری گذاشت. 

حالا خوشحالم، 

خوشحالم که این پروژه به‌سرانجام خوبی رسید،

خوشحالم که بعد از گذشت ۷۰ سال توانستم بخش بزرگی از آرزوی بزرگ‌مرد عرصه نشر و کتاب، حاج محمد رمضانی را برآورده سازم.

صدر و سجاد (پسرانم) در اتاق فهرست‌نگاری کتاب‌های چاپ سنگی مسجد اعظم در سال ۱۳۹۱

مخاطب این کتاب چه‌کسانی هستند؟

 کتابخانه‌ها

هر کتابخانه‌ تخصصی، دانشگاهی و عمومی که بخش مرجع و یا مراجعه کنندگانی دانشجو، پژوهشگر و یا استاد دانشگاه دارد این کتاب برایش مناسبت است. 

فهرستنگاران

اگر کتابدار و یا فهرست‌نگار هستید و در کتابخانه خود منابع چاپ سنگی دارید، این کتاب کمک شایانی برای فهرست‌نگاری این منابع خواهد بود.

 دانشجویان، اساتید و پژوهشگران

 دانشجویان، اساتید و پژوهشگرانی که در شاخه‌های مختلف پژوهی با دایره زمانی دوره قاجار مشغول به‌تحصیل، تدریس و یا پژوهش هستند بدون شک از این کتاب بی‌نیاز نخواهند بود.

مجموعه‌داران، کلکسیونرها و کتابفروشان کتاب‌های قدیمی 

این کتاب مرجعی نسبتا کامل از کتاب‌هایی است که در ایران و کشورهای مختلف با تکنیک چاپ سنگی منتشر شده است. مراجعه به‌این فهرست و استفاده از نمایه‌ها و مطالب آن به شناخت هرچه دقیق‌تر و بهتر آنچه دارید و یا آنچه می‌خواهید بخرید کمک قابل توجهی خواهد کرد. 

دیدگاه‌ها غیرفعال است!