مصادره به معیوب: عاقب شوم بهترین ناشران پهلوی


علیرضا حیدری (۱۳۱۴-۱۳۸۶) در سال ۱۳۴۷ موفق می‌گردد با همراهی جمعی از معلمان که گروهی آموزشی به‌نام «خوارزمی» را تشکیل داده و هدفشان چاپ و انتشار کتاب‌های علمی بود، شرکت انتشاراتی خوارزمی را تأسیس نماید. 

در سال ۱۳۵۴ حیدری پیشنهاد خرید سهام این انتشارات را به مرحوم عبدالرحیم جعفری می‌هد، جعفری و فرزندانش ۵۱ درصد سهام خوارزمی را خریداری می‌کنند. 

با وقوع انقلاب ۵۷ انتشارات امیرکبیر  طی یک دادرسی طولانی و نفس‌گیر مصادره می‌گردد. جدای از آنکه مرحوم عبدالرحیم جعفری تا آخرین لحظه زندگی خود روند دادگاه و اتهامات وارده را قبول نداشت و به‌دنبال احقاق حق بود، انتقال سهام شرکت انتشارات خوارزمی را که متعلق به‌فرزندان و دامادش بود را نیز هیچ‌گاه عادلانه نمی‌دانست.    

در آن زمان حیدری برای جلوگیری از تصاحب خوارزمی توسط سازمان تبلیغات اسلامی اقدام به‌افزایش سرمایه می‌کند و میزان سهام این شرکت به نسبت سهام خاندان جعفری بدون آنکه سازمان تبلیغات متوجه باشد افزایش پیدا می‌کند و حق‌السهم سازمان تبلیغات اسلامی به ۶٪ کاهش پیدا می‌کند. 

در آن زمان آیت‌الله جنتی رئیس سازمان تبلیغات اسلامی بود که وقتی برای ثبت سهام خود اقدام کرد متوجه این موضوع شد و اقدام به شکایت کرد و سه‌سال جلوی ثبت این سهام را گرفتند اما سرانجام دادگاه کار حیدری را  قانونی دانست.

خوارزمی بعد از انقلاب ۵۷ با دو چالش جدی مواجه بود و هنوز هم هست. اول خاندان جعفری که هنوز هم مدعی ۵۱درصد سهام این شرکت هستند و دیگری سازمان تبلیغات که نه‌تنها سهام خاندان جعفری را از آن خود می‌داند بلکه مدعی سهام‌دار اکثریت این شرکت است. 

ادعایی که بعد از فوت علیرضا حیدری در سال ۱۳۸۶ بارها مطرح و پیگیری می‌گردد تا آنکه در سال ۱۳۹۴ سیدمهدی خاموشی مناقشه میان این سازمان و سهام‌داران مؤسسه انتشارات خوارزمی را پایان‌یافته اعلام و  با رای دادگاه تجدیدنظر، سازمان تبلیغات اسلامی را به‌عنوان سهام‌دار اصلی این بنگاه بزرگ نشر معرفی شده است. 

البته این مناقشات ادامه پیدا نموده تا آنکه در سال ۱۴۰۰ دفتر انتشارات خوارزمی تصاحب و فردی با نام احمدرضا بنی‌طبا در سال ۱۴۰۱ به‌عنوان مدیرعامل این انتشارات معرفی می‌شود. 

بعد از مناقشات فراوان کتابفروشی خوارزمی نیز در دوم اسفند سال ۱۴۰۱ پلمب می‌شود و این در حالی است که مجید طالقانی مدعی است که فعالیت این کتابفروشی هیچ ربطی به انتشارات خوارزمی نداشته و این کتابفروشی حق و حقوق من است و تمام اموال من در این کتابفروشی است.

باید گفت که شرکت سهامی انتشارات خوارزمی از بنگاه‌های بامعنی فرهنگی است که آثار مفید و باارزش بدسترس اهل دانش می‌گذارد چون سفرهای ونیزیان در ایران ترجمه دکتر منوچهر امیری، داستان‌ها و قصه‌ها تألیف استاد مینوی، درباره کلیله و دمنه تحقیق دکتر محمدجعفر محجوب و شصت و چند اثر دیگر که همه را باید از کتاب‌های مفید و ارجمند دانست. توفیق کارکنان این مؤسسه شریف را خواستار است.

[یغما: آذر ۱۳۵۰، شماره ۲۷۹، ص. ۵۶۷] 

روزی طبق معمول درگیر مسائل امیرکبیر و شرکت کتاب‌های درسی بودم آقایان حیدری و شهریاری به‌دیدارم آمدند … نشتیم به‌صحبت و درددل کردن. پیدا بود که مشکلی دارند. گفتند که بین مدیران و عده‌ای از سهامداران شرکت اختلافاتی هست که مانع از کار شرکت شده و می‌خواهند سهامشان را بفروشند، چه خوب خواهد بود اگر آن سهام را من بخرم و شرکتی که در شرف از هم پاشیدن است حفظ شود، حیف است که شرکت خوارزمی فدای خرده حساب‌های شخصی بشود و ازهم بپاشد و از این قبیل سخنان … به‌هر تقدیر، به‌تدریج سهام بعضی از سهامدران شرکت خوارزمی را خریداری کردیم. این خرید خانوادگی بود. با فرزندانم که در امیرکبیر کا می‌کردند جمعا دوسوم سهام آن شرکت را خریدیم. در این جریان خریدار سهام عمده یکی از دامادهایم بود که پدرش حاج سیدتقی یکرنگیان از بازاریان خوشنام مبلغی پول به‌او داده بود که وارد بازار شود، ولی متأسفانه با راهنمای من خریدار سهام خوارزمی شد که به‌خطار سوداهای خام آقای حیدری تا امروز سودی نصیب او نشد. 

[در جستجوی صبح: ۲/۸۶۳]

انتشارات خوارزمی، نخستین سازمان نشر آزاد و غیروابسته‌ای است که رهبری و خط مشی آگاهانه و سنجیده‌ای دادر و فقط در چند زمینه (بیشتر سیاست، فلسفه، تاریخ و ادبیات) فعالیت می‌کند و آثاری که انتشار می‌دهد از نظر فرم و محتوی یعنی از نظر انتخاب متن، صحت و سلامت بالنسبه ترجمه، ویرایش، چاپ و کاغذ و غیره، درست و خوشایندست و از همین جاست که اغلب انتشارات این شرکت پرفروش‌اند. این دستگاه، با داشتن سیاست انتشاراتی مشخص، توانسته است مخاطبان واقعی خود را بیابد، و حتما اگر مبالغه کنیم، بسازد. 

[نشر کتاب در ایران، ‌عبدالحسین آذرنگ، بهاءالدین خرمشاهی: ۱۴]

در این حیص و بیص آقای علیرضا حیدری مدیر انتشارات خوارزمی نامه‌ای برایم آورد با امضای محمدعلی زم و با آرم «سازمان تبلیغات اسلامی» که در آن از او خواسته شده بود میرزان سهام من و بچه‌هایم را اعلام کند. خدیا محمدعلی زم دیگر کیست؟ با رسیدن این نامه بر من مسلم شد که نقشه جناب مطلّب و حضرت شرعی برای تصرف امیرکبیر به‌نتیجه رسیده! و تعجب می‌کنم که سازمان تبلیغات اسلامی در پرونده من چه‌کاره است؟!

[در جستجوی عدالت: ۴۱۸]

می‌گویم: 

حضرت آیت‌الله ما ده‌تا فروشگاه داریم، بفرمایید سه‌تای آنها را به‌من بدهند و در حساب منظور کنند.

[می‌گوید]: دو فروشگاه به‌خودش بدهید.

نمی‌شود، این فروشگاه‌ها زنجیره‌ای است. این‌را جناب مطلّب می‌گوید!

می‌گویم: زنجیره‌ای یعنی چه؟

یعنی کارمندان با شما کار نمی‌کنند. 

کارمندان همه دوستان من هستند. کدام کارمندان، همان کارمندانی که در حضور شما برایم گوسفند قربانی کردند و گل و شیرینی آوردند؟

و به‌دنبال آن می‌گویم: انبار سرخه‌حصار و سهام شرکت افست و شرکت جیبی و خوارزمی و ساختمان نیمه‌کاره خیابان ژاله مال بچه‌هاست، دخلی به‌من ندارد …

اصلاً، ما خودمان ساختمان ژاله را برای «سازمان تبلیغات اسلامی» لازم داریم! این حجت الاسلام والمسلمین زم است که بزبان باز کرده. تا آن موقع سخنی نگفته بود. 

[در جستجوی عدالت: ۴۶۷]

در آن زمان آقای جعفری کم‌کم با خرید سهام برخی سهام‌داران انتشارات خوارزمی مانند پرویز شهریاری، صاحب ۵۱ درصد سهام این انتشارات شد که در ادامه با به‌وجود آمدن آن مشکلات، این سهام مصادره شد. آقای حیدری می‌دانست که به‌این ترتیب خوارزمی از بین می‌رود و آمد و افزایش سرمایه داد و سازمان تبلیغات متوجه این موضوع نشد و سهام سازمان تبلیغات از ۵۱ درصد به شش درصد رسید. در آن زمان آیت‌الله جنتی رئیس سازمان تبلیغات اسلامی بود که وقتی برای ثبت سهام خود اقدام کرد متوجه این موضوع شدند و رفتند و شکایت کردند و سه‌سال جلو ثبت این ماجرا را گرفتند و سرانجام دادگاه آقای جنتی را محکوم کرد و گفت کار آقای حیدری کاملا قانونی بوده است و شما می‌توانستید در این افزایش سرمایه شرکت کنید.

[تاریخ شفاهی کتاب:۱/۴۵۹]

دیدگاه‌ها غیرفعال است!