علیه فراموشی

علیه فراموشی

عمری در میان مردم بگردی، با آنها بگو و بخند کنی، هرچه از پدران و مادران و گذشتگان به‌یاد دارند را بنویسی و ضبط کنی، فیلم و عکس بگیری، لهجه‌ها و گویش‌ها را بنویسی تا بتوانی حال را به گذشته بچسبانی، تا نسل آینده، داستان‌ها، مثل‌ها، شعرها، ترانه‌ها، آئین‌ها، سنت‌ها و …  سرزمین‌شان فراموش‌شان نشود.

چاره و درمان برای آنچه توده مردم در سینه خود محفوظ داشته و هرآن امکان فقدانش هست، نوشتن و ثبت کردن مکتوب و البته امروز مضبوط است. 

احتمالا بسیاری از ما الکساندر خودزکو و یا الول ساتن را نمی‌شناسیم و یا با آثارشان آشنا نیستیم. در حالی که اگر امروز ترانه‌هایی از مردم سواحل خزر برجای مانده و یا اشعار و بدیهه‌سرایی‌های از کوراوغلو و یا حتی فراتر، هنر تعزیه و متن‌ نوشته‌های آن و بسیاری چیزهای دیگر همه از نگاه مردم‌شناسانه و فرهنگ‌دوستان خودزکو بوده است.

قصه‌های مشدی گلین خانم، توپوزقلی میرزا، قصه‌های منطقه وفس با گویش وفسی و بسیاری از داستان‌های دیگر که در گوشه گوشه این کشور سینه به سینه نقل می‌شده و در هیچ‌جایی مکتوب نبود را نیز الول ساتن برای ما ثبت و ضبط نمود.

تلاش‌هایی جانفرسا علیه فراموشی فرهنگ مردم ایران در اوج گمنامی و خمولی عجیب نیست؟

از اولین مردم‌شناسان ایرانی باید از صادق هدایت و مرحوم ابوالقاسم انجوی شیرازی نام برد که البته آشنایی مردم به‌این دو نیز داستانی به‌جز خدماتی که در حوزه فرهنگ مردم کرده‌اند دارد. 

و نسل بعد مرحوم سیداحمد وکیلیان که در عمر کوتاه اما پربار خود فرهنگ مردم را چندین پله به جلو برده و آثار ماندگاری از خود به‌جای گذاشت. 

اما چه‌کسی از همین مردم می‌داند که او سنت‌ها، آئین‌ها، قصه‌ها، چیستان‌ها، مثل‌ها و شعر و ترانه‌های مردمان این دیار را به گوش جان سپرد و با انگشتان خود بر کاغذ نگاشت و برای هزاران هزار سال بعد حفظ کرد.

آخرین جلد از مجله فرهنگ مردم

تا فراموش‌مان نشود که سنت‌های روزه‌داری مردم این سرزمین در ماه رمضان چگونه بود، تمثیل‌ها و مثل‌هایی که پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌های ما به‌کار می‌بردند چه بود، عروسی‌ها در شیراز و ترکمن‌صحرا و … با چه‌سنت‌ها و آئین‌هایی برگزار می‌شد و ده‌ها آئین و رسم و شعر و ترانه و … که اگر نبود تلاش این بزرگ‌مرد، فراموش شده و چه‌بسا امروز هیچ اثری از آنها برجای نبود.

استاد سید احمد وکیلیان یک‌تنه با انتشار مجله فرهنگ مردم وجب به وجب خاک ایران را درنوردید و با تربیت نسل جوانی از پژوهش‌گران فرهنگ مردم نه‌تنها آنچه در ترکمن‌صحرا، و سواحل خلیج فارس، لرستان، تبریز، کردستان و سیستان و بیرجند و … در ورطه فراموشی بود را نجات داد بلکه ناجی جهان ایرانی در تاجیکستان و افغانستان و هند و … نیز بود. 

مجموع صفحاتی که به قلم او و یا همت او در موضوع فرهنگ مردم در قالب کتاب، مقاله و مجله و … ثبت و چاپ شده بالغ بر ۲۰ هزار صفحه است و آنچه او از گذشتگان و پیشینان این سرزمین ثبت نموده است، ارزشش به گستره جغرافیای ایران‌زمین و عمقش به‌درازی تاریخ فرهنگ این سرزمین است.

سیداحمد وکیلیان یک‌تنه علیه فراموشی قیام کرد و کارهای کرد کارستان که تاریخ فرهنگ مردم این سرزمین تا پایان مرهون و مدیون او خواهد بود.     

هرچند آخر قصه او، غم‌انگیز است، او تلاش کرد تا حافظه این سرزمین و مردمانش باشد اما حکمت الهی این بود که در سالهای آخر عمر خود همه آنچه را به‌یاد سپرده بود و ثبت نموده  بود، ذره ذره به‌فراموشی بسپرد.

عجیب آنکه با وجود پیشرفت بیماری آلزایمر در ایشان تا همین هفت هشت ماه پیش که به‌مدد محبت‌ها و تلاش‌ها همسر مهربانشان و فرزندان عزیزشان سرپا بودند، وقتی صحبت از شهر شیراز می‌کردیم، چشمانشان برق می‌زد و به‌وجد می‌آمد و دلش هوای شهرش شیراز را می‌کرد، و دو نام تا آخرین لحظه که به‌یادش و بر لبش جاری بود، صادق هدایت و انجوی شیرازی 

این روزها این دو بیت شعر از پدر شعر فارسی رودکی بیشتر برایم معنی و مصداق پیدا کرده‌ است:‌

جهان همیشه چنین است، گِرد گَردان است

همیشه تا بوَد، آیین گِرد، گَردان بود

همان که درمان باشد، به جای درد شود

و باز درد، همان کز نخست درمان بود

مزار استاد احمد وکیلیان در قطعه نام‌آوران بهشت‌زهرای تهران

دیدگاه‌ها غیرفعال است!