در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۰ آقای حداد عادل سخنرانی در همایش «آموزش زبان فارسی در جامعه المصطفی العالمیه» داشتند که طی آن به مقایسه آماری کتابهای منتشره بعد و قبل از انقلاب پرداختند. این بخش از صحبتهای ایشان به نقل از خبرگزاریهای اینچنین است:
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، زبان فارسی را حامل فکر و فرهنگ ملت ایران و برخوردار از پشتوانهای چندهزار ساله دانست و بیان داشت: زبان فارسی کنونی، که به آن فارسی نو گفته میشود، در چهل سال اخیر از برکت انقلاب اسلامی بهرهمند شده و حامل پیامی ارزشمند برای همه مردم جهان گشته است. تألیف و انتشار سالانه بیش از یکصدهزار کتاب در ایران، واقعیت است، در حالی که پیش از انقلاب اسلامی، این رقم حدود ششصد تا هفتصد عنوان کتاب در سال بود.
گروه فرهنگی الف
آقای دکتر حداد عادل در مقایسهای از پایه اشتباه فاصله انتشار کتاب پیش از انقلاب و ۴۰ ساله پس از انقلاب را دلیلی بر برتری زبان فارسی در انتقال پیام انقلاب به جهانیان دانستهاند.
آمار موجود
آگاهی و اطلاعات ما از آمار نشر پیش از انقلاب متاسفانه ناقص است. چرا که هیچ بانک اطلاعاتی منسجم یا کتاب کاملی از اطلاعات کتابهای منتشره در دوره پهلوی در دست نیست.
بخش مهمی از تحلیل درست و منطقی رشد و توسعه فرهنگی در ایران از گذشته تا به امروز نیازمند شناسایی و ثبت صحیح و دقیق اطلاعات کتابهای منتشر در یک بانک اطلاعات و البته تحلیل و بررسی دقیقتر آنهاست که مع الاسف تا کنون هیچ وزارتخانه، مؤسسه و یا مرکزی در این خصوص کاری انجام نداده است.
در حال حاضر تنها منبعی که اطلاعاتی از کتابهای منتشره در آن دوران به دست میدهد کتاب تاریخ و تحول نشر استاد عبدالحسین آذرنگ است، که ایشان در کتاب بارها به ضعفهای آماری و خلأ بررسیهای دقیق در این خصوص اذعان داشته و اشاره نمودهاند. از باب نمونه استاد عبدالحسین آذرنگ جمع کل کتابهای منتشره در دوره پهلوی اول از سال ۱۳۰۰ تا ۱۳۱۹ شمسی را ۱۲۴۵ عنوان کتاب برشمرده است.(تاریخ و تحول نشر: ۲۱۲) این در حالی است که در یک پژوهش جدید که توسط سرکار خانم طرفه ابطحی در دست انجام است و با جستجوی کاملتر و شمارش دقیق با استفاده از اطلاعات چاپ شده و کتابخانهای صورت گرفته، تعداد کتابهای منتشره در این بازه زمانی بیش از ۱۰۰۰۰ جلد برآورد شده است. و بر اساس این پژوهش، تنها در دوره پهلوی اول سالیانه چیزی حدود ۵۰۰ جلد کتاب چاپ و انتشار یافته است. امیدوارم این پژوهش هرچه زودتر تکمیل و منتشر گردد و از آنجا که این پژوهش منتشر نگردیده محل استناد من در این یادداشت نیست. که قطعا همین نمونه کافی است که آمار با تفاوت حدود ۱۰ برابری مورد تحلیل قرار بگیرد.
استاد عبدالحسین آذرنگ با اذعان عدم دسترسی به آماری درست، آمار نشر کتاب در بازه زمانی سال ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۰ شمسی را به طور متوسط سالی ۳۰۰ عنوان کتاب ذکر میکنند (تاریخ و تحول نشر: ۳۶۸) و از سال ۱۳۴۰ تا سال ۱۳۴۹ متوسط انتشار کتاب در سال به حدود ۲۲۳۰ عنوان افزایش پیدا کرده و با رشد فزایندهای از سالی ۵۷۷ عنوان کتاب در سال ۱۳۴۰ به ۴۳۵۹ عنوان در سال ۱۳۴۹ میرسد. (تاریخ و تحول نشر: ۶۸۳)
میانگنین انتشار کتاب از سال ۱۳۵۰ تا سال ۱۳۵۷ نیز سالی ۳۰۰۰ عنوان کتاب است. (تاریخ و تحول نشر: ۸۶۵)
بنابراین بر اساس همین آمار ثبت شده میبینیم که صحبت آقای حداد عادل مبنی بر اینکه در دوره پهلوی سالی ششصد الی هفتصد جلد کتاب میگردید کاملا اشتباه است.
قياس مع الفارق
نکتهای که در تحلیل آماری و مقایسه آن وجود دارد اینست که اساسا مقایسه دوره ۴۰ ساله بعد از انقلاب با دوره مثلا پنجاه و پنج ساله قبل از انقلاب (پهلوی) نیز کاملا اشتباه است.
در ابتدای دوره پهلوی به هیچ وجه زیرساختهای لازم برای توسعه فکری و فرهنگی وجود نداشت. در این دوره تازه دانشگاهها شکل میگیرد، مدارس جدید توسعه یافته و سازمان پیدا میکند، نهادهای مروج کتابخوانی دولتی و خصوصی مانند کتابخانه ملی؛ شورای کتاب کودک، سازمان کتابخانههای عمومی، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و … آهسته آهسته ایجاد میشود.
در دوره پهلوی اول آهسته آهسته صنعت چاپ از شکل کم کیفیت چاپ سنگی به شکل جدید آن یعنی چاپ حروفی و افست انتقال پیدا میکند و در دوره پهلوی دوم با توسعه کتاب و کتابخوانی و افزایش جمعیت باسواد کشور و صرفه اقتصادی که ایجاد میگردد دستگاههای چاپ و صحافی جدید وارد کشور و چاپخانههای فرسوده جای خود را به چاپخانهها و دستگاههای جدید میدهد. و در همین دوره شاهد فازایش فزاینده تعداد ناشران و کتابفروشیهاهستیم.
و از همه مهمتر میزان جامعه با سواد کشور در دهه ۳۰ از ۲۵ درصد کل جمعیت به ۵۲ درصد کل جمعیت در دهه ۵۰ میرسد.
با در نظر گرفتن همین آمار و البته آمار احتمالی نشر که در دوره پهلوی دوم در دست داریم میزان انتشار کتاب بر اساس جمعیت به قرار جدول زیر میباشد:
دوره | جمعیت | جمعیت باسواد | درصبیسواد | متوسط انتشارکتاب | متوسط تیراژ | تعداد کل کتاب | نسبت جمعیتی |
دهه ۳۰ | 18954704 | 2,843,205.6 | 85 | 300 | 1000 | 300000 | 0.10 |
دهه ۴۰ | 25788722 | 7,478,729.38 | 71 | 2230 | 1000 | 2230000 | 0.29 |
دهه ۵۰ | 33708744 | 16,011,653.4 | 52.5 | 3000 | 50000 | 15000000 | 0.93 |
دهه ۹۰ | 79926270 | 70,015,412.52 | 12.4 | 84703 | 2000 | 169406000 | 2.4 |
بر اساس همین جدول میبینیم که مثلا در دهه ۵۰ به ازای هر نفر با سواد حدود یک کتاب و در دهه ۹۰ به ازای هر نفر باسواد تقریبا ۲/۵ کتاب به چاپ میرسد.
فاصله ۴۰ ساله دهه ۵۰ با دهه ۹۰ تقریبا یک و نیم برابر است. آیا به نظر شما این فاصله، فاصله منطقی و مطلوبی است؟
آنهم با درنظر گرفتن حداقل آمار و احتمالاتی که از نشر کتاب در دوره پهلوی سراغ داریم.
مگر غیر از این است که سنجس تعداد عناوین کل کتابهای منتشره در یک دهه اخیر (دهه ۹۰) به تنهایی آنهم در حالی که اطلاعات و تحلیل درستی از آمارهای دوره پهلوی نداریم ما را به بیراهه برده و موجب تزلزل در تصمیمگیریهای و سیاستگذاریهای کلان خواهد شد.
تیراژ کتابهای منتشره
شاید یکی از تأسفبرانگیزترین بخش های نشر کتاب در مقایسه قبل و بعد از انقلاب میزان افت تیراژ کتاب است. در دهه ۵۰ متوسط تیراژ کتاب ۵۰۰۰ نسخه است و این در حالی است که ما از این میزان شمارگان نشر به ۲۰۰۰ نسخه در دهه ۹۰ رسیدهایم. (آمار نشر کتاب در ایران: ۳۹)
البته که در آمارهای دهه ۹۰ ما فقط ۱۷۶۶۳۵ عنوان عنوان کتاب کمک آموزشی در آمار خود داریم که ۲۱٪ عناوین این دوره را تشکیل میدهد در حالی که میزان کتابهای کمک آموزشی در دهه ۵۰ شاید یک درصد کتابهای منتشره هم نباشد.
کیفیت محتوایی کتابهای منتشره
با تمام این اوصاف از جهت کیفیت متون منتشره نیز آمار انتشار کتاب بعد از انقلاب قابل تأمل است. طی بررسیهایی که در سال ۱۳۹۴ انجام شد. میزان کتابهای برتر در بهترین حالت، ۲/۷ درصد از تولیدات چاپ اول هر سال را تشکیل میدهد. این آمار نشان میدهد که از مجموعه ۳۳۴۹۰۳ عنوان کتاب چاپ اولی که طی یازده سال (۱۳۸۳-۱۳۹۳) منتشر شدهاند، ۳۴۳۵ عنوان، یعنی ۱ درصد کتابهای چاپ اول را میتوان کتاب به مثابه محمل دانش معرفی کرد. (آمار نشر کتاب در ایران: ۴۷)
با این وجود در خصوص کیفیت کتابهای منتشره بالاخص در حوزه زبان و ادبیات فارسی فقط نگاهی به منشورات ناشران شاخصی چون بنیاد فرهنگ، بنگاه ترجمه و نشر، انتشارات دانشگاه تهران و دهها نشر دیگر کافی است تا کیفیت آثار منتشره در آن دوران با توجه به تعداد ناشران، تعداد نویسندگان و مصححان و تعداد جمعیت مخاطب در مقایسه با دوره ده ساله دهه ۹۰ بر ما مشخص گردد.
توجه پایانی
هدف نویسنده از ارائه این آمار نه تخطئه آقای دکتر حداد عادل و یا تطهیر پهلوی و زیر سؤال بردن تلاشها و کوششهایی است که طی این ۴۰ سال در حوزه نشر کتاب انجام شده است. بلکه تبیین وضعیت دقیقتر از چاپ و نشر کتاب برای رفع مشکلات و موانع جدی و اساسی و چارهاندیشیهای بهتر برای توسعه هرچه بیشتر کیفی و کمی نشر کتاب در ایران است.
منابع:
۱- تاریخ و تحول نشر. عبدالحسین آذرنگ. تهران: مؤسسه خانه کتاب، ۹۴۴ص.، ۱۳۹۵
۲- آمار نشر کتاب در ایران (۱۳۵۸-۱۳۹۳). مجید غلامی جلیسه؛ مجتبی تبریزنیا؛ اسماعیل افقهی. تهران:مؤسسه خانه کتاب، ۱۸۴ص.، ۱۳۹۴.
۳- سرشماري هاي عمومي نفوس و مسكن 1335 تا 1395 و آمارگيري جاري جمعيت 1370