در دوره پهلوی کتاب و مطبوعات دو رسانه حاکم بر جامعه است. رادیو و تلوزیون اسما ملی بود و البته از ضریب نفوذ کمی هم در سطح کشور برخوردار بود.
اما وضعیت کتاب و روزنامهها متفاوت است. عموم مردم عمده آگاهی خود را از طریق روزنامهها میگرفتند، اما روزنامهها نیز تنها در برخی از برهههای زمانی امکان تنفسی پیدا کرده و بیپرده به مسائل سیاسی میپرداختند. جریانی مقطعی و کوتاه و محکوم به توقیف و بازداشت وانحلال چرا که حاکمیت نظارت فراوانی بر محتوای منتشره در روزنامهها داشت.
از اینها گذشته روزنامه نمیتوانست و نمیتواند آن تاثیری که کتاب در عمق جان خواننده میگذارد را داشته باشد.کتاب وضعیتش از روزنامهها بهتر نبود. نظارت پیش از چاپ و حتی پس از چاپ توسط اداره کل نگارش (سانسور)، شهربانی و البته ساواک امری عادی و شایع بود.
از شهریور ۱۳۲۰ تا کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ که هنوز قدرت محمدرضا پهلوی تثبیت نگردیده بود شاهد فعالیت آزادانهتر احزاب و گروههای اپوزیسیون هستیم. اما بعد از کودتای ۲۸ مرداد تمرکز اصلی حکومت برای سانسور مطبوعات است و کتاب در دهه ۳۰ از آزادی بیشتری نسبت به مطبوعات برخوردار است.
توسعه آموزش و سوادآموزی که از ابتدای دوره پهلوی به شکلی گسترده در دستور کار بود از یک سو و از سمت دیگر توسعه فضای کتاب و کتابخوانی از اواسط دهه سی، موجب رونق هرچه بیشتر کسب و کار کتاب بود.
تعداد کتابفروشیها رو به تزاید است و ناشران بسیاری در تهران و شهرستانها مشغول به تولید کتاب میشوند. نویسندگان جوانان و علاقهمند بیشتر شده و جامعه عطش بیشتری نسبت به قبل برای خواندن کتاب دارد. این در حالی است که چاپخانهها نوسازی شده و تجهیزات چاپ کتاب سرعت و کیفیت انتشار کتابها را بهبود قابل توجهی دادهاند.
در همین فضا شاهد توسعه آهسته انتشار کتاب دینی از یک سو و از سمت دیگر شیوع نظریات مارکسیستی چین و شوری و لیبرالیستی کشورهای اروپایی و آمریکایی در ایران هستیم.
ما نیازمند بررسی موشکافانه نشر کتاب دینی متأثر از جنشبشهای انقلابی چون ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ در دهه چهل به بعد هستیم. هرچند آگاهی ما از ناشران دینی و انقلابی آن دوران، منشورات آنها و صدالبته فراز و فرودها و چالشهای پیش روی آنها بسیار اندک و پراکنده است.
دهه پنجاه اوج چاپ و انتشار آثار خاصی است که در جریانسازی انقلاب مؤثر و به آن شتاب میدهد. در این دهه نویسندگانی چون علی شریعتی، مهدی بازرگان، محمدرضا حکیمی، محمود حکیمی، جلالالدین فارسی، مرتضی مطهری، مکارم شیرازی و … کتابهایشان را با تیراژهای دههزار نسخهای منتشر میکنند.
این جریان به شکل هدفمندی بازار کتاب را در دست میگیرد و زمینه تسلط جریان دینی بر دیگر تفکرات سیاسی در آن دوران را فراهم میکند.
علی شریعتی با اختلاف یکی از پرتیراژترین نویسندگان آن دوران است و درگذشت او در سال ۱۳۵۶ بر محبوبیت او و تیراژ انتشار آثارش میافزاید.
به نقل از بسیاری از اهالی کتاب آن روزگار، از شایعترین و پرتیراژترین کتابهای آن روزگار آثار دکتر علی شریعتی است که به جهت سانسور حاکم بر روی این آثار بازار کتابهای او از عطش فوقالعادهای برخوردار بوده و تیراژ برخی از آثار او طی این سالها را گاه تا ۳ میلیون نسخه برآورد کردهاند.
ناشران دینی چون دفتر نشر فرهنگ اسلامی، بعثت، شرکت سهامی انتشار ، محمدی و …. در تهران ؛ دارالفکر، دارالعلم، نسل جوان، راه حق، هجرت و… در قم و یا نشر خرد و قائم در اصفهان همگی در این دهه فعالیتهایشان دوچندان میگردد.
در این سالها نویسندگان و هم ناشران یادگرفتهاند که چگونه بنویسند و یا چاپ کنند تا کمتر در چنگال سانسور و ساواک اسیر گردند. و از طرفی دیگر ناشران ضدحکومتی و انقلابی والبته عدهای ناشر و چاپخانهدار سودجو دست به ابتکار جدیدی میزندد و آن چاپ کتابهای غیر مجاز به صورت مخفی و انتشار آنها در بازارهای بساطی و غیررسمی است.
این نوع از کتابها در آن زمان چون با جلد سفید منتشر میگردید به کتابهای جلد سفید یا پشت سفید معروف میشود.
بازار کتابهای جلد سفید تقریبا از سال ۱۳۵۶ رونق گرفته و شایع میشود و طی حدود سه الی چهار سال جریان حاکم بر نشر آن روزگار ایران است.
اولین مشخصه ظاهری کتابهای جلد سفید، سادگی جلد آنهاست و چون اغلب به رنگ سفید بود به نام «جلد سفید» مشهور گردید در حالی که در این میان کتابها به رنگهای دیگری نیز منتشر میشدند.
دومین ویژگی این کتابها نداشتن نام نویسنده یا مستعار بودن آن است. بجز برخی کتابها که از متن آنها نیز هویت نویسنده مشخص میگردید در بسیاری از مواقع کتابها فاقد نام نویسنده بودند.
سومین ویژگی نداشتن صفحه حقوق کتاب است. نام ناشر، چاپگر و دیگر مشخصههای حقوقی کتاب در این نوع از کتابها معنا و مفهومی نداشت. بعد از جلد بلافاصله کتاب آغاز میشد.
چهارمین ویژگی که قطعا تاثیر بسیاری در تیراژ بالا و مخاطب فراوان آنها داشت، قیمت ارزان این نوع از کتابها بود. البته بعد از فرار محمدرضا شاه و وقوع انقلاب دیگر ناشران از ثبت نام خود بر پشت جلد این کتابها هیچ ابایی نداشتند.
هرچند این شیوه برای گروهها یا افرادی که هنوز تمایل به فعالیت مخفیانه داشتند روش امتحان شده و مقبولی بود، از همین رو در سالهای بعد از انقلاب نیز کتابهایی بدون نام نویسنده یا نام مستعار را میبینیم.




بعد از ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ چاپ و انتشار کتاب سرعت شگفتانگیزی به خود گرفت. چاپ کتابهای جلد سفید و انقلابی در تیراژهای رویایی و زیاد از یک سو و از سوی دیگر توسعه کتابفروشان بساطی در حوالی خیابان شاهرضا(انقلاب) و حوالی دانشگاه تهران، حکایت از یک انفجار فکری بزرگ در جامعه دارد.
بعد از انقلاب ۱۳۵۷ و در نبود هیچگونه اداره و دستگاهی برای نظارت و سانسور، انتشار کتابهای احزاب و گروهای سیاسی مانند: حزب توده ایران، نهضت آزادی، سازمان چریکهای فدایی خلق ایران، سازمان مجاهدین خلق ایران، حزب مردم ایران و … و چاپ آثار فعالان سیاسی چون ابوالحسن بنیصدر، نورالدین کیانوری، مهدی بازرگان، محمود طالقانی، جلالالدین فارسی، مکارم شیرازی، علی اصغر حاج سیدجوادی و … سرعت و شتاب میگیرد.
چاپ آثار علی شریعتی نیز همچنان با تیراژ بالا و دفعات چاپ بسیار در این سالها ادامه دارد. مثلا کتابهای «تشیع علوی و تشیع صفوی» در شهریور ۱۳۵۹ و یا کتاب «نامهای و پاسخی به …» شریعی در سال ۱۳۶۰ هر دو توسط انتشارات تشیع سرخ در تیراژی یکصدهزار نسخهایچاپ و منتشر میگردند.
کتابهای توضیح المسائل، کشف الاسرار، مبارزه با نفس یا جهاد اکبر روحالله موسوی خمینی به عنوان رهبر انقلاب نیز از سال ۱۳۵۷ به طرز گستردهای وبا تیراژ بالا چاپ و انتشار پیدا میکند.
در این سالها احزاب سیاسی بیشتر متوجه نقش تاثیرگذار کتاب در ثبات حزب و یا گروه خود میشوند و از انتشار کتاب برای معرفی هرچه بیشتر خود و عقایدشان و حتی به نوعی برندسازی برای حزب خود سود میجویند. متن سخنرانیها، پرسشها و پاسخها و حتی دستورالعملها و … که حجم آنچنانی هم ندارند و مفهوما به آنها را کتاب نمیتوان گفت در قالب و شکل کتاب با آرم و مشخصات حزب و گروه در تیراژ بالایی چاپ و توسط اعضای حزب حتی به رایگان توزیع و پخش میگردد.
از باب نمونه سازمان مجاهدین خلق در آن سالها کتاب «بررسی عملکر ارگانهای اجرایی انقلاب و ارائه راه حل مشکلات موجود» و «چند مصاحبه مطبوعاتی با مجاهدین انقلاب اسلامی» را در سال ۱۳۵۸ با تیراژ سی هزار و پنجاه هزار منتشر میکند.
سازمان مجاهدین خلق نیز سعی مینمود هم کتابهای فراوانی تولید کند و هم آنها را در تیراژ بالایی عرضه نماید. و یا حزب توده به شکلی عجیب برای نورالدین کیانوری کتابسازی کرده و مجموعه کتابی با نام «پرسش و پاسخ» را با تیراژ ۱۰۰۰۰ تا ۴۰۰۰۰ نسخه در سالهای ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۱ منتشر میکند.
بدون شک کتاب نقش مهم و پررنگی در جریان انقلاب ۱۳۵۷ ایران داشته است اما با این وجود هیچ تحقیق و پژوهش دقیق و قابل ملاحظهای در این خصوص تا کنون به سرانجام نرسیده است.
شاید یکی از مهمترین دلایل آن عدم نگارش کتابی کامل و جامع در موضوع تاریخ نشر و کتاب در دوره پهلوی، انقلاب و بعد از آن است و از طرف دیگر چالش دسترسی به منابع و مستندات در این موضوع است.
متاسفانه به نظر میرسد که در آن سالها کسی به جز مرحوم افشار به فکر جمعآوری این نوع از منابع و مستندات نبود.
مرحوم استاد ایرج افشار در همان سالهای اولیه انقلاب در یادداشت مهمی با نام «از انتشارات پنهانی تا کتابهای جلد سفید» که در شماره فروردین-خرداد سال ۱۳۵۸ مجله آینده منتشر میکند. به این نکته مهم اشاره میکند.
او از کتابخانههای ملی، مجلس، مرکزی دانشگاه تهران میخواهد که با اهتمام کامل و شدت تمام نسبت به جمعآوری کتابهای جلد سفید، عکس، فیلم و نشریاتی که چه در داخل و چه در خارج در بحبوبه انقلاب منتشر شده و حاوی تفکرات آزادیخواهانه و انقلابی هستند بپردازند.
بجز این کار بیان میکند که باید فهرستی از این آثار، نوع آثار به ترتیب و با ضوابط مشخصی کتابشناسی تهیه و چاپ شود. این کار را وظیفه کتابخانه ملی میداند و میگوید اگر آنجا نکرد «مرکز مدارک علمی» انجام دهد.
افشار به خوبی میدانست و بیان نمود که محققان مطالعات ایرانی برای بررسی تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایرانی بدون شک به این نوع منابع نیازمند هستند.
اما افسوس!
نه در آن دوران هیچ کتابخانهای مترصد انجام چنین کاری شد و نه بعد از آن چنین اتفاقی رخ داد.
در حال حاضر یکی از تاریکترین و مبهمترین برهههای تاریخ نشر در ایران مربوط به همان دوران است. و معالأسف هر پژوهشگری برای کنکاش و استخراج کلمه به کلمه و سطر به سطر اطلاعات نشر و کتاب در آن دوران ناگزیر از مراجعه به دهها کتابخانه است و البته دست آخر هم هیچ!

پینوشت:
اول:
استاد عبدالحسین آذرنگ گفتگوی خواندنی با آقای محمود باقری مؤسس و مدیر انتشارت خرد که خود از کتابفروشان بساطی بوده و در نشر مخفی هم دستی داشتند انجام دادهاند. این گفتگو ابتدا در مجله بخارا شماره ۱۲، خرداد و تیر ۱۳۷۹، صفحات ۶۷- ۹۰ چاپ میشود و بعدها در کتاب «تاریخ شفاهی نشر ایران» که توسط انتشارات ققنوس به سال ۱۳۸۳ چاپ میشود صفحات ۱۶۹-۱۹۱ وهمچنین در کتاب «تاریخ و تحول نشر» منتشره توسط انتشارات مؤسسه خانه کتاب صفحات ۸۲۱-۸۲۴ چاپ و انتشار پیدا میکند.
دو:
مقاله آقای نورالله مرادی با نام «بررسی اجمالی نشر کتاب در سال ۱۳۵۷» هم مقاله خواندنی در این موضوع است که در مجله نامه انجمن کتابداران ایران، شماره ۴۴ و ۴۵، بهار و تابستان ۱۳۵۸، صفحات ۱-۷ چاپ و انتشار یافته است.
سه:
از آقای مرتضی غلامی که دسترسی به مقاله مرحوم افشار را که در متن به آن اشاره شد برایم فراهم نمود تشکر و قدردانی میکنم.