سیدمرتضی هاشمی در یادداشت سردبیر شماره آخر مجله فردان از قول روانشاد رضا سیدحسینی اینچنین نقل کرد که:
«هزار نفر هستیم کتاب مینویسیم و ترجمه میکنیم و خودمان هم کتابهای همدیگر را میخریم و میخوانیم»
فصلنامه فردان، سال پنجم، دور جدید، شماره ۴، تابستان ۱۴۰۲، ص ۵
نسخه بروز شده همین مطلب را چند سال قبل از دکتر رسول جعفریان شنیدم که میگفت:
«پنجاه نفر دیوانه هستیم که مینویسیم و چاپ میکنیم و به همدیگر هدیه میدهیم»
مرحوم استاد سیدعبدالعزیز طباطبایی خاطرهای از مرحوم آقابزرگ طهرانی نقل میکند که در امتداد این دو نقل قول بسیار قابل توجه است:
«ایشان ذریعه و طبقات اعلام الشیعه را با چه خون دلی مینوشتند و چاپ و بسته بندی میکردند و برای تمام کتابخانههای دنیا پست میکردند. یکی از کتابهای ایشان تازه چاپ شده بود. بسته بندی شده و آدرس هم روی آنها نوشته شده بود ولی مدتی بود میدیدم زیر تخت ایشان است و نمیفرستند پست. نوکری داشتند به نام مشتی محمد.
من گفتم: اگر مشتی محمد نمیتواند اینها را به پست ببرد، من حاضرم میتوانم ببرم.
فرمودند: نه بگذار باشد.
مدتی همینطور بود و بعد بردند و پست کردند.
بعدها فهمیدم ایشان پول پست کتابها را هم نداشتند. »
المحقق الطباطبائی فی ذکراه السنویه الاولی، ج۳، ص ۱۲۰۵
این را هم بگویم که آقابزرگ طهرانی در نجف چاپخانهای با نام «مطبعه السعاده» برای چاپ کتاب الذریعه راه میاندازد. هرچند به دلایلی آن اتفاق که باید نمیافتد.
اما با همه خوندلها و مشکلات و سختیها با کمک فرزندانش موفق میشود که این گنجینه عظیم را در ۲۸ جلد چاپ و منتشر نماید.
این خاطره را نقل کردم تا بگویم که به قول مولانا
در همه وقتی چنین بودهست کار عاشقان
و تازه من معتقدم در این دوران که ما زندگی میکنیم با همه مشکلات و سختیها بازهم کارکردن از روزگار آقابزرگ طهرانی آسانتر است. اما با این اوصاف باید آن گفتار رضا سیدحسنی و رسول جعفریان را بهشکلی کاملتر اینگونه بیان کرد:
ما پنجاه نفر دیوانه هستیم، پژوهش میکنیم، حروفچینی، غلطگیری، ویرایش، صفحهآرایی، تظنیم نمایههای فنی و چاپ میکنیم و دست آخر حتی خودمان پست کرده و کتابهایمان را به همدیگر هدیه میدهیم.